کلمه جو
صفحه اصلی

blister


معنی : ابله، تاول، تاول زدن
معانی دیگر : تاول کردن، هر چیز تاول مانند (مثلا در گیاهان یا در سطح رنگ کاری شده)، زخم زبان زدن، (در ترن و هواپیما و غیره) محفظه ی شیشه ای برای مشاهده یا ایمنی و غیره، جعبه یا محفظه ی بادکرده ی پلاستیکی (که برخی فراورده ها را در آن قرار می دهند)، سخت کتک زدن

انگلیسی به فارسی

تاول، آبله، تاول زدن


تاول، ابله، تاول زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin, bubble-like swelling of the outer skin, resulting from a burn or other injury and containing fluid.

- Staying under a heat lamp too long will give you blisters.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] با ماندن خیلی طولانی زیریک لامپ مادون قرمز، شما تاول می زنید.
[ترجمه ترگمان] ماندن در یک لامپ داغ برای مدت طولانی باعث تاول زدن شما می شود
[ترجمه گوگل] در طول یک لامپ گرما طولانی به شما بولدر ها می دهد
- My feet are getting blisters from these new shoes.
[ترجمه Asal] پاهایم از این کفش تازه تاول زد
[ترجمه Arman] پاهایم بخاطر این کفش جدیدم داره تاول میزنه. ( کفش تنگ )
[ترجمه DoyMahdi] پاهایم از این کفش های جدید ( تازه ) تاول هایی زده
[ترجمه ترگمان] پاهایم از این کفش های تازه پر می شود
[ترجمه گوگل] پاهایم از این کفش های جدید می گیرند

(2) تعریف: any such raised bubble in a coating, such as paint.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blisters, blistering, blistered
(1) تعریف: to raise a blister on.

- You'll blister your heel if you don't wear socks with those shoes.
[ترجمه سارا] اگر با این کفش جوراب نپوشی پاشنه پات تاول میزنه
[ترجمه محمد] اگر تو با این کفش ها جوراب بپوشی ، تاول می زنی
[ترجمه ترگمان] اگر با این کفش ها جوراب بپوشی تاول می زنی
[ترجمه گوگل] شما پاشنه خود را تلنگر بزنید اگر جوراب های آن کفش را نپوشید

(2) تعریف: to scold or punish harshly.
مشابه: scorch

- She blistered him with an angry tirade.
[ترجمه ترگمان] به بیت با لحنی خشم آلود و خشم آلود به او گفت:
[ترجمه گوگل] او با یک تیراد عصبانی او را پرت کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: blistery (adj.)
• : تعریف: to break out in a blister or blisters.

- Her skin blistered after staying out on the beach all day.
[ترجمه ترگمان] بعد از آن که تمام روز را در ساحل ماند، پوستش تاول زد
[ترجمه گوگل] پوست او پس از ماندن در ساحل در تمام طول روز پر شده است
- The paint on the wall blistered from the high heat.
[ترجمه ترگمان] رنگ روی دیوار، از گرمای شدید، تاول زده بود
[ترجمه گوگل] رنگ روی دیوار از گرمای زیاد پر شده است

• bubble; pimple; raised bubble on the skin that is filled with pus; raised area just under the top layer of a structure; bubble-like structure on a plane or aviation vehicle (e.g. for shooting the guns from a bomber)
cause to blister or be affected with blisters
a blister is a painful swelling containing clear liquid on the surface of your skin.
when your skin blisters, blisters appear on it as a result of burning or rubbing.
when paint or rubber blisters, small bumps appear on its surface.
see also blistering.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] برآمدگی - تاول
[نساجی] فاسد شدن رنگ
[پلیمر] تاول

مترادف و متضاد

Synonyms: abscess, blain, bleb, boil, bubble, bulla, burn, canker, carbuncle, cyst, furuncle, pimple, pustule, sac, sore, ulcer, vesication, vesicle, wale, weal, welt, wheal


ابله (اسم)
fool, screwball, fop, imbecile, blister, doodle, smallpox, pox, pock, dolt, variola, simpleton, half-wit

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

تاول زدن (فعل)
blister, scorch, break out, vesicate

swelling


جملات نمونه

1. a water blister
تاول پر از آب

2. needling a blister until it bursts
سوزن زدن به تاول تا اینکه سر باز کند

3. The affected skin turns red and may blister.
[ترجمه ترگمان]پوست آسیب دیده سرخ می شود و ممکن است تاول بزند
[ترجمه گوگل]پوست آسیب دیده قرمز می شود و ممکن است تاول زده شود

4. His skin was beginning to blister.
[ترجمه سیدآرش] پوست او شروع به تاول زدن میکند. . . .
[ترجمه DoyMahdi] پوست او داره شروع به تاول زدن میکند .
[ترجمه ترگمان]پوستش تاول می زد
[ترجمه گوگل]پوست او شروع به تلطیف نمود

5. I've got a blister on my left foot.
[ترجمه DoyMahdil] روی پای چپم یک تاول زده است .
[ترجمه ترگمان]پای چپم تاول می زند
[ترجمه گوگل]من یک تاول زده ام روی پا چپم دارم

6. The paint will blister in the heat.
[ترجمه ترگمان]رنگ در گرما تاول می زند
[ترجمه گوگل]رنگ در گرما تلنگر خواهد شد

7. I was bothered about the blister on my hand.
[ترجمه ترگمان]نسبت به تاول روی دستم ناراحت بودم
[ترجمه گوگل]من در مورد تلقیح در دستم ناراحت شدم

8. He broke the blister with a needle.
[ترجمه ترگمان]او تاول را با سوزن شکست
[ترجمه گوگل]او با استفاده از یک سوزن زخم را شکست

9. He pricked the blister on his heel with a sterilized needle.
[ترجمه ترگمان]او تاول را با سوزن استرلیزه روی پاشنه پایش فرو کرد
[ترجمه گوگل]او تیشرت را با یک سوزن استریل زد

10. The bandage must be put on when the blister breaks.
[ترجمه ترگمان]وقتی که تاول زد باید پانسمان تمام شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که تلگراف شکسته می شود، باید باند را روی آن قرار دهید

11. Internal decorations will be affected. Paint will blister and flake off.
[ترجمه ترگمان]تزئینات داخلی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت Paint blister و پوسته پوسته می شود
[ترجمه گوگل]دکوراسیون داخلی تحت تأثیر قرار خواهد گرفت رنگ تلنگر و لکه زدن است

12. Navy doctors say the new shoes have cut blister problems in half since the boot camp started issuing them last July.
[ترجمه ترگمان]پزشکان نیروی دریایی می گویند که کفش های تازه از زمانی که اردوگاه پوتین در ماه ژوئیه گذشته شروع به صدور آن ها کرده است، مشکلاتی را ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]پزشکان نیروی دریایی می گویند کفش های جدید تقریبا نیمی از مشکلات تلطیف را از زمانی که اردوگاه بوت در ماه ژوئیه گذشته منتشر شده اند، اعلام کرد

13. In doing so, he developed a blister on his foot that turned into a diabetic ulcer.
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، او یک تاول روی پایش ایجاد کرد که به زخم دیابتی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]در انجام این کار، او یک تاول زده را روی پای خود گذاشت که به زخم دیابتی تبدیل شد

14. The paint may blister in a mild attack or show yellow soapy runs in a severe attack.
[ترجمه ترگمان]رنگ ممکن است در یک حمله ملایم تاول بزند و یا صابون زرد را در یک حمله شدید نشان دهد
[ترجمه گوگل]رنگ ممکن است در یک حمله خفیف تاول زده شود یا نشان می دهد زگیل زرد رنگ در یک حمله شدید است

15. A large blister came on the heel of her right palm, from forcing the trowel handle down to prise bricks up.
[ترجمه ترگمان]یک تاول بزرگ از کف دست راستش بیرون آمد و از آن استفاده کرد که بیلچه را مجبور به بیرون کشیدن آجرها کند
[ترجمه گوگل]یک بالشتک بزرگ بر روی پاشنه کف دست راست خود قرار گرفت، از تکان دادن دستگیره ماله به جای زدن آجر

Large blisters could be seen over his burned skin.

روی پوست سوخته‌اش تاول‌های بزرگی دیده می‌شد.


The new shoes had caused blisters on his toes.

کفش‌های نو بر انگشتان پایش تاول ایجاد کرده بود.


Hard work had blistered his hands.

کار سخت باعث شده بود که دست‌هایش تاول بزند.


Small blisters on the painted table.

برجستگی‌های کوچک روی میزی که رنگ شده است.


His words were blistering and angered everyone.

حرف‌هایش تند و دردآور بود و همه را خشمگین کرد.


the blistering days of summer

روزهای بسیار گرم تابستان


blistering heat

گرمای طاقت‌فرسا (تاول‌ساز)


پیشنهاد کاربران

تاول


تتول و ابله

ابله

آبله، تاول

تاول ، آبله

اَبله
احمق

ورقه ی قرص که بخش هایی مثل اینکه ورم کرده زده بیرون رو داره

تاول. تاول زدن

آبسه
آبله
تاول


کلمات دیگر: