کلمه جو
صفحه اصلی

mutton


معنی : گوشت گوسفند، گوسفند
معانی دیگر : گوشت گوسفند یک ساله وبیشتر

انگلیسی به فارسی

گوشت گوسفند (یک ساله و بیشتر)


انگلیسی به انگلیسی

• meat taken from full-grown sheep
mutton is meat from an adult sheep; an old-fashioned word.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] گوشت گوسفند

مترادف و متضاد

گوشت گوسفند (اسم)
mutton

گوسفند (اسم)
mutton, sheep

جملات نمونه

1. their mutton yields to ours but their beef is excellent
گوشت گوسفند آنها به خوبی گوشت گوسفند ما نیست ولی گوشت گاو آنها عالی است.

2. a shoulder of mutton
شانه ی گوسفند

3. a side of mutton
یک شقه ی گوسفند

4. He likes to eat mutton which was seasoned with garlic.
[ترجمه ترگمان]او عاشق خوردن گوشت گوسفند بود که با سیر پخته شده بود
[ترجمه گوگل]او دوست دارد گوشت گوسفند را با سیر چاشنی کند

5. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه گوگل]او یک پای گوشت گوسفند را به اجاق گذاشت تا آن را برای شام بخورد

6. She bought a leg of mutton.
[ترجمه ترگمان] اون یه ران گوسفند خریده
[ترجمه گوگل]او یک پایه گوشت گوسفند خریداری کرد

7. The staple diet here is mutton, fish and boiled potatoes.
[ترجمه ترگمان]رژیم غذایی اصلی در اینجا گوشت گوسفند، ماهی و سیب زمینی آب پز است
[ترجمه گوگل]رژیم اساسی در اینجا گوشت گوسفند، ماهی و سیب زمینی آب پز شده است

8. They feasted well into the afternoon on mutton and corn stew.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر روز بعد از ظهر
[ترجمه گوگل]آنها بعد از ظهر در گوشت گوسفند و ذرت بخورند

9. He had eaten roast mutton and apple charlotte.
[ترجمه ترگمان]او گوشت سرخ شده و شارلوت سیب را خورده بود
[ترجمه گوگل]او گوشت کبابی گوشت خوک و سیب charlotte خورده بود

10. The quails and devilled bones, also the mutton cutlets give him much pleasure.
[ترجمه ترگمان]The و devilled هم که گوشت گوسفند را نیز به او می دهند لذت بیشتری می برد
[ترجمه گوگل]بلدرچین و استخوان های شلوغ، همچنین کتلت گوشت خوک به او لذت زیادی می دهد

11. Classifications of sheep are lamb, yearling mutton, and mutton.
[ترجمه ترگمان]گوسفند گوسفند گوسفند و گوشت گوسفند و گوسفند است
[ترجمه گوگل]طبقه بندی گوسفند گوسفند، گوشت گوساله سالم و گوشت گوسفند است

12. Veal and mutton too have decreased in per capita consumption during the past five years.
[ترجمه ترگمان]Veal و گوسفند نیز در طول پنج سال گذشته مصرف سرانه را کاهش داده اند
[ترجمه گوگل]طی پنج سال گذشته مصرف گوشت گوسفند و گوسفند در مصرف سرانه کاهش یافته است

13. Mutton carcasses have spool joints at the foreleg, dark and coarse flesh.
[ترجمه ترگمان]دنده ها، قرقره را به دست، پوست تیره و گوشت خوک دارند
[ترجمه گوگل]لاشه گوسفند دارای مفاصل کانولا در گوشت پیشانی، تاریک و درشت است

14. The novices empty vats of mutton scraps into the dustbins and pack them down with their bare hands.
[ترجمه ترگمان]مبتدی ها تکه های گوشت گوسفند را در سطل آشغال جمع کردند و با دست خالی آن ها را جمع و جور کردند
[ترجمه گوگل]تازه کارها بطری های خالی گوشت گوسفند را به جرثقیل ها می ریزند و دست آنها را با دست های خود بسته می کنند

15. He therefore ordered an early dinner of roast mutton to be served in his quarters at three o'clock that afternoon.
[ترجمه ترگمان]بنابراین دستور داد تا ساعت سه بعد از ظهر آن گوشت گوسفند را بخورد
[ترجمه گوگل]بنابراین او دستور داد که اوایل شام گوشت گوسفند خوراکی را در محله خود در ساعت سه بعد از ظهر خدمت کند

پیشنهاد کاربران

گوشت گوسفند
History of the English Language - 1943



کلمات دیگر: