1. discipline is the antidote for idleness
انضباط چاره ی تنبلی است.
2. discipline is the medicine for our social ills
انضباط داروی دردهای اجتماعی ما است.
3. discipline without love rarely straightens out anyone
انضباط بدون محبت به ندرت کسی را اصلاح می کند.
4. lax discipline
انضباط شل و ول
5. mental discipline
آمودگی فکری
6. military discipline
انضباط ارتشی
7. remiss discipline
انضباط شل و ول
8. rigorous discipline
انضباط شدید
9. stark discipline
انضباط شدید
10. stern discipline
انضباط خمش ناپذیر
11. strict discipline
انضباط شدید
12. weak discipline
انضباط کم
13. camouflage discipline
(ارتش) انضباط استتار،اصول و مقررات نهانسازی
14. to maintain discipline
انضباط را حفظ کردن
15. to relax discipline
انضباط را جدی نگرفتن
16. you must discipline yourselves to get up early in the morning and to take a cold bath
باید خود را منضبط کنید که صبح زود بیدار شوید و حمام آب سرد بگیرید.
17. a laxity in discipline
سهل انگاری در انضباط
18. they used to discipline students with whips
شاگردان را با شلاق ادب می کردند.
19. the commander praised the discipline of the troops
فرمانده فرمانبرداری افراد قشون را مورد ستایش قرار داد.
20. the students' lack of discipline offended the professor
بی انضباطی دانشجویان باعث رنجش استاد شد.
21. changes in the roman catholic discipline relating to fasting
تغییراتی در مقررات کلیسای کاتولیک در مورد روزه گیری
22. he is a stickler for discipline
در مورد انضباط وسواس دارد.
23. Discipline is the rock on which the game of golf is built.
[ترجمه ترگمان]Discipline سنگی است که در آن بازی گلف ساخته می شود
[ترجمه گوگل]رشته ای سنگ است که بازی گلف ساخته شده است
24. She was equally emphatic about the importance of discipline.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه در مورد اهمیت انضباط، تاکید کرده بود
[ترجمه گوگل]او در مورد اهمیت نظم و انضباط به همان اندازه تأکید داشت
25. Order and discipline have been placed in the hands of headmasters and governing bodies.
[ترجمه ترگمان]نظم و انضباط در دستان مدیران و نهاده ای حاکم قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]نظم و نظم و انضباط در دست مدیران و مدیران قرار دارد
26. She keeps good discipline in class.
[ترجمه محمد] او انضباط را سر کلاس به خوبی رعایت می کند.
[ترجمه ترگمان]او نظم و انضباط خوبی را در کلاس حفظ می کند
[ترجمه گوگل]او در کلاس درس خوبی را حفظ می کند
27. A decision was taken to discipline Marshall.
[ترجمه ترگمان]تصمیمی گرفته شد تا مارشال را تربیت کند
[ترجمه گوگل]تصمیم به رشته مارشال گرفته شد
28. There should be better discipline in schools.
[ترجمه ترگمان]باید نظم و انضباط بهتری در مدارس وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]در مدارس باید رشته ای بهتر داشته باشد
29. It is alien to the school discipline.
[ترجمه فلاحی] این امر نسبتی با انظباط مدرسه ندارد.
[ترجمه ترگمان]این برای نظم مدرسه غریبه است
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل مدرسه بیگانه است
30. Strict discipline is imposed on army recruits.
[ترجمه ترگمان]انضباط شدیدی بر سربازان ارتش تحمیل می شود
[ترجمه گوگل]انضباط دقیق بر سربازان ارتش اعمال می شود