کلمه جو
صفحه اصلی

pod


معنی : پا، قوزه پنبه، غلاف، نیام، تخم دان، پوست برونی، پوسته محافظ، تشکیل نیام دادن
معانی دیگر : (نخود و لوبیا و غیره) غلاف، پوست، نیامک، هر گنجانه یا محفظه ی غلاف مانند، (موتور هواپیمای جت) نیام موتور، (گیاه) غلاف در آوردن، نیامک دار شدن، تبدیل به نیامک شدن، (باقلا و نخود و غیره را) از غلاف در آوردن، دانه کردن، دسته ی کوچک (به ویژه نهنگ یا سیل)، گله ی کوچک، (برخی مته ها) شیار عمیق، تشکیل نیام دادن
pod _
پسوند: پا، پایک، پایچه [-pode) [pleopod هم می نویسند)

انگلیسی به فارسی

غلاف، پوست برونی، تخمدان، نیام، قوزه پنبه، پوسته محافظ، تشکیل نیام دادن، پا


غلاف، نیام، پوسته محافظ، پوست برونی، قوزه پنبه، پا، تخم دان، تشکیل نیام دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long thin firm vessel containing seeds, esp. of a pea or bean plant.

(2) تعریف: a natural or man-made container, usu. having a long, thin shape.

- a pod of insect eggs
[ترجمه ترگمان] یک دسته از تخم های حشرات
[ترجمه گوگل] یک غلاف تخم مرغ حشرات
- a fuel pod
[ترجمه ترگمان] a
[ترجمه گوگل] غلاف سوخت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pods, podding, podded
• : تعریف: to bring forth pods.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to remove from their pods; shell.

- The boy podded peas into a bowl.
[ترجمه ترگمان] اون پسره نخود فرنگی رو توی کاسه نگه میداره
[ترجمه گوگل] این پسر، نخود را به یک کاسه تزریق کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a group of whales or seals that feed and travel together.
پسوند ( suffix )
(1) تعریف: one that has a specified kind or number of feet or similar parts.

- gastropod
[ترجمه ترگمان] gastropod
[ترجمه گوگل] گاستروپود

(2) تعریف: having feet or footlike parts of the number or kind specified.

- brachiopod
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل] براچیوپود

• payment method in which one pays for merchandise only when the delivery is made
seed pouch, seed case produce by some plants; fuel container in an airplane
herd of whales; group of birds
carry a pack, wear a rucksack, carry a backpack
flock together, herd together (animals)
a pod is a seed container that grows on some plants such as peas or beans.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] غلاف
[صنایع غذایی] غلاف : پوشش دانه های محصولاتی چون لوبیا و نخود سبز که با شکاف هایی باز و دانه ها از آن خارج میشود
[نساجی] پیله کرم ابریشم - قوزه پنبه - پوسته محافظ

مترادف و متضاد

Synonyms: capsule, case, covering, hull, husk, sheath, sheathing, shell, shuck, skin, vessel


پا (اسم)
support, strength, partner, accident, chance, happening, foot, leg, paw, bottom, ground, end, account, part, power, peg, foundation, ped, pod, playmate

غوزه پنبه (اسم)
boll, pod

غلاف (اسم)
housing, case, cover, pod, theca, husk, glume, sheath, scabbard, sheathing, casing, vagina

نیام (اسم)
case, pod, sheath, scabbard, legume, tunic

تخمدان (اسم)
cyst, pod, ovary

پوست برونی (اسم)
pod, epidermis

پوسته محافظ (اسم)
pod

تشکیل نیام دادن (فعل)
pod

encasement of vegetable seeds


جملات نمونه

1. pea pod
نیامک نخود

2. some locusts grow in a pod
برخی ملخ ها در نیامک رشد می کنند.

3. like two peas in a pod
مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند،کاملا شبیه به هم

4. string beans are cooked and eaten with the pod
لوبیا سبز را با غلاف می پزند و می خورند.

5. The twins are like two peas in a pod.
[ترجمه ترگمان]دوقلوها مثل دو نخود در یک پوسته هستند
[ترجمه گوگل]دوقلوها مانند دو نخود در یک غلاف هستند

6. The ripe seed pod splits open and scatters the seeds.
[ترجمه ترگمان]غلاف دانه رسیده شکافته می شود و دانه ها را منتشر می کند
[ترجمه گوگل]دانه های رسیده دانه جدا می شوند و دانه ها را تخلیه می کنند

7. Four were like beans in a pod.
[ترجمه ترگمان]چهار نفر مثل لوبیا در یک پوسته بودند
[ترجمه گوگل]چهار عدد لوبیا در یک غلاف بود

8. Fiers sits in the cockpit pod between the two engines.
[ترجمه ترگمان]Fiers در سفینه cockpit بین دو ماشین می نشیند
[ترجمه گوگل]Fiers در دوچرخه کابین خلبان بین دو موتور نشسته است

9. Star anise is a dried pod containing anise seeds.
[ترجمه ترگمان]anise ستاره یک غلاف خشک است که حاوی دانه های رازیانه است
[ترجمه گوگل]ستاره یونجه یک غلاف خشک شده حاوی دانه یونجه است

10. The pod temperature rose a few degrees more, and then levelled out.
[ترجمه ترگمان]دمای سفینه فضایی چند درجه بالاتر رفت و سپس با خاک یک سان شد
[ترجمه گوگل]دمای بذری چند درجه بیشتر شد و سپس آن را از بین برد

11. The escape pod was rotating so rapidly that its four occupants were pinned against their couches.
[ترجمه ترگمان]سفینه escape چنان به سرعت می چرخید که چهار نفر از سرنشینان آن روی کاناپه های خود میخکوب شده بودند
[ترجمه گوگل]غلاف فرار به سرعت در حال چرخش بود که چهار نفر از آنها در مقابل نیمکتهایشان چسبیده بودند

12. As like as two peas in a pod.
[ترجمه ترگمان]مثل دوتا نخود توی یه پوسته
[ترجمه گوگل]همانند دو نخود در یک غلاف

13. Slice the vanilla pod along one side.
[ترجمه ترگمان] the رو از یه طرف کم کن
[ترجمه گوگل]غلاف وانیلی را در امتداد یک طرف بریزید

14. Armament underwing comprises a UV-16-57 rocket pod on the outer pylon and an inert AA-8 Aphid air-to-air missile on the inner pylon.
[ترجمه ترگمان]Armament underwing شامل یک سفینه فضایی UV - ۱۶ بر روی تیر بیرونی و یک موشک زمین به هوا هوا به هوا در تیر برق داخلی است
[ترجمه گوگل]موشک زیرین شامل یک غلاف موشک UV-16-57 بر روی دیوار بیرونی و یک موشک هوا-هوا A-8 به طور مستقیم در پیله داخلی است

15. The pod appeared to be descending directly towards a winding ribbon of water.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که The مستقیما به سوی نوار پر پیچ وخم آب فرو می رود
[ترجمه گوگل]غلاف به نظر می رسد نزولی به طور مستقیم به روبان سیم پیچ آب است

String beans are cooked and eaten with the pod.

لوبیا‌سبز را با غلاف می‌پزند و می‌خورند.


pea pod

نیامک نخود


Some locusts grow in a pod.

برخی ملخ‌ها در نیامک رشد می‌کنند.


اصطلاحات

like two peas in a pod

مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند، کاملاً شبیه به هم


پیشنهاد کاربران

غلاف ( نخود , لوبیا )

# pea pod
# The twins are like two peas in a pod

دسته نهنگ ها

علاوه بر معانی فوق
اسم ) دسته یا گله کوچکی از حیوانات ( نهنگ ها، دلفین ها، سیلها یا شیر های دریایی ) !
فعل ) دسته یا گروه بندی کردن،
پسوند ) پا، مثل gastropods که در جانور شناسی به معنای شکم پایان میباشد.

( خودمانی ) همکار

An elongated two valved seed container as of peas and beans

تیم موقت؛ اتاقک


A detachable or self - contained unit on an aircraft, spacecraft, vehicle, ship or vessel, having a particular function

دوستان این معنایی که بالاتر نوشتم ظاهراً مال کلمه یِ دیگه ای بوده و به اشتباه به این قسمت اضافه شده، گفتم به این نکته اشاره کنم که به اشتباه نیوفتید

معانی POD بعنوان حروف اختصاری خیلی زیادند ولی معمول ترین آنها عبارتند از:
Pay on Demand ( پرداخت هنگام تقاضا )
Pay on Delivery ( پرداخت هنگام تحویل )
Permissible Operating Distance ( فاصلۀ مجاز عملکرد )
Post Office Department ( بخش ادارۀ پست )
Point of Departure ( نقطۀ آغاز؛ مبدأ )
Point of Dispensing ( محل تقسیم و توزیع {غذا، دارو، وجه نقد، موهبت، عدل و داد} )
Point of Distribution ( محل توزیع )
Plain Old Documentation ( مستندات قدیمی ساده )
Pick of Destiny ( انتخاب سرنوشت؛ گزینش سرنوشت )

بعضی از معانی دیگر pod ( که بصورت کاپیتال POD نباشد ) هم توسط سایر دوستان بیان شد، و موارد زیر را اضافه می کنیم:
تیم موقت؛ هر محفظه یا اتاقک کوچک؛ پوستۀ محافظ؛ پوست بیرونی؛ غلاف ( نخود، لوبیا، و غیره ) ؛ تخمدان؛ نیام؛ نیامک
[زیست شناسی] دستۀ کوچکی از نهنگ ها، دلفین ها، شیرهای دریایی و غیره؛ اندام "پا" که بصورت پسوند به کلمه اضافه می شود، مثل "شکم پایان" یا "پا بر سران"؛ غوزۀ ( یا قوزۀ ) پنبه؛ غلاف تخم حبوبات ( باقلا؛ لوبیا، نخود… ) ؛ تخمدان؛ پیله
[در محاوره] همکار؛ همقطار؛ هم تیمی
[هوانوردی] محفظه ای آئرودینامیک که خارج از بدنۀ وسیلۀ پرنده نصب می شود؛ نیام موتور جت.

pod ( علوم نظامی )
واژه مصوب: حسگرجا
تعریف: محفظه یا جایگاه آئرودینامیکی در بیرونِ هواگرد برای حمل حسگر و دیگر تجهیزات موردنیاز هواگرد


کلمات دیگر: