کلمه جو
صفحه اصلی

preservation


معنی : جلو گیری، نگهداری، حفظ، حراست
معانی دیگر : حفاظت، پاساری، نیکداری، ایمن داشت، محافظت

انگلیسی به فارسی

نگهداری، حفاظت، حفظ، پاساری، نیکداری، ایمن‌داشت، صیانت، مراقبت، مواظبت


حفظ، نگهداری، حراست، جلو گیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: protection from loss or damage; the act of preserving.

• protection, act of safeguarding, conservation, act of saving from damage or harm

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] مهار کننده فساد
[صنایع غذایی] نگهداری، حفظ، محافظ ت، جلوگیری، حراست - نگهداری : در صنایع غذایی به هر فرایند فیزیکی یا شیمایی گفته میشود که باعث جلوگیری و یا تاخیر در فساد غذا میگردد
[نساجی] محافظت
[ریاضیات] نمایش، پایداری، نگهداشتن، باقی ماندن، حفظ کردن

مترادف و متضاد

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

نگهداری (اسم)
restraint, conservation, retinue, tenure, maintenance, keeping, preservation, retention, upkeep, detainer, sustenance, guardianship, sustentation, sustention

حفظ (اسم)
protection, retinue, preservation

حراست (اسم)
protection, preservation

maintenance, protection


Synonyms: canning, care, conservancy, conservation, curing, defense, evaporation, freezing, guard, guardianship, keeping, perpetuation, pickling, preserval, refrigeration, safeguard, safeguarding, safekeeping, safety, salvation, saving, security, shield, storage, support, sustentation, tanning, upholding, ward


Antonyms: destruction, ruin


جملات نمونه

1. the preservation of natural resources
حفظ منابع طبیعی

2. the preservation of old traditions
نگهداری سنت های دیرین

3. The picture is in an excellent state of preservation.
[ترجمه ترگمان]تصویر در وضعیت عالی نگهداری است
[ترجمه گوگل]تصویر در حالت عالی حفظ است

4. The aim of the policy is the preservation of peace.
[ترجمه ترگمان]هدف از این سیاست حفظ صلح است
[ترجمه گوگل]هدف این سیاست حفظ صلح است

5. The council has placed a preservation order on the building.
[ترجمه ترگمان]این شورا دستور حفاظت از ساختمان را داده است
[ترجمه گوگل]این شورا سفارش نگهداری را در ساختمان قرار داده است

6. Eliot campaigned for the preservation of London's churches.
[ترجمه ترگمان]الیوت برای حفظ کلیساهای لندن مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]الیوت برای حفاظت از کلیساهای لندن مبارزه کرد

7. The trust fund will ensure preservation of the site in perpetuity.
[ترجمه ترگمان]صندوق امانی حفاظت از این مکان را به طور دایم تضمین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]صندوق اعتماد حفظ سایت را به طور دائم اطمینان خواهد داد

8. The old building is in good preservation.
[ترجمه ترگمان]ساختمان قدیمی در امان است
[ترجمه گوگل]ساختمان قدیمی در حفظ و نگهداری خوب است

9. The speediest succor might avail to the preservation of his life.
[ترجمه ترگمان]سریع ترین کمکی ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه گوگل]کمک سریعتر ممکن است به حفظ زندگی او کمک کند

10. This avenue of mature trees has a preservation order on it.
[ترجمه ترگمان]این خیابانی از درختان بالغ بر آن حکم محافظت دارد
[ترجمه گوگل]این خیابان درختان بالغ دارای نظم نگهداری بر روی آن است

11. The police are responsible for the preservation of law and order.
[ترجمه ترگمان]پلیس مسئول حفظ نظم و قانون است
[ترجمه گوگل]پلیس مسئول حفظ قانون و نظم است

12. The police are responsible for the preservation of public order and security.
[ترجمه ترگمان]پلیس مسئول حفظ نظم عمومی و امنیت است
[ترجمه گوگل]پلیس مسئول حفاظت از نظم و امنیت عمومی است

13. We are working for the preservation of the environment.
[ترجمه ترگمان]ما برای حفظ محیط زیست کار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما برای حفاظت از محیط زیست تلاش می کنیم

14. The speediest succour might avail to the preservation of his life.
[ترجمه ترگمان]سریع ترین راه ممکن است برای حفظ جان او مفید باشد
[ترجمه گوگل]کمک سریعتر ممکن است به حفظ زندگی او کمک کند

be in good state of preservation

خوب نگه‌داری شده بودن


to put a preservation order on somebody

(در بریتانیا) (ساختمان) در شمار آثار ملی قرار دادن، فرمان منبع تخریب...را صادر کردن


the preservation of natural resources

حفظ منابع طبیعی


پیشنهاد کاربران

بقا، پایستگی

ایمن داشت محافظ

محافظت

در روانپزشکی به معنای درجاماندگی میباشد

پاسداشت
مثل پاسداشت فرهنگی

بتونه کاری ( زیر سازی آماده سازی جهت رنگ آمیزی )

preservation ( مهندسی منابع طبیعی - شاخة حیات وحش )
واژه مصوب: نگهداری
تعریف: حمایت از منابع با ممانعت از استفادة انسان از آنها


کلمات دیگر: