کلمه جو
صفحه اصلی

advisor


معنی : مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون
معانی دیگر : رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون

انگلیسی به فارسی

رایزن، مشاور، راهنما، رهنمون، اندرزگر، ناصح


مشاور، رایزن، راهنما، رهنمون


انگلیسی به انگلیسی

• one who provides guidance, one who gives advice

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مشاور

مترادف و متضاد

مشاور (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, solicitor

رایزن (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, councillor

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

رهنمون (اسم)
adviser, advisor, guideline

guide


Synonyms: adviser, aide, attorney, authority, backseat driver, buttinski, clubhouse lawyer, coach, confidant, consultant, counsel, counselor, director, doctor, Dutch uncle, expert, friend, guide, helper, instructor, judge, kibitzer, lawyer, mentor, monitor, partner, priest, quarterback, referee, righthand man, second-guesser, teacher, tipster, tout, tutor


person who recommends, teaches, or otherwise helps


Synonyms: aide, attorney, authority, backseat driver, buttinski, clubhouse lawyer, coach, confidant, consultant, counsel, counselor, director, doctor, Dutch uncle, expert, friend, guide, helper, instructor, judge, kibitzer, lawyer, mentor, monitor, partner, priest, quarterback, referee, righthand person, second-guesser, teacher, tutor


جملات نمونه

1. advisor or advis¨er, n.
رایزن،اندرزگر،مشاور،ناصح

2. i attended the meeting in the capacity of an advisor
در گردهمایی به عنوان رایزن حضور یافتم.

3. He was asked to act as an advisor on the project.
[ترجمه ترگمان]از او خواسته شد تا به عنوان مشاور این پروژه عمل کند
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد که به عنوان یک مشاور در این پروژه عمل کند

4. Do you have a financial advisor?
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک مشاور مالی دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما یک مشاور مالی دارید؟

5. The community advisor gave us a caravan to live in.
[ترجمه ترگمان]مشاور اجتماعی به ما یک کاروان داد تا در آن زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]مشاور محلی به ما یک کاروان برای زندگی کرد

6. He was extremely protective of his role as advisor.
[ترجمه ترگمان]او به شدت از نقش خود به عنوان مشاور حمایت می کرد
[ترجمه گوگل]او از نقش او به عنوان مشاور بسیار محافظت می کرد

7. The duke was the king's most trusted advisor.
[ترجمه ترگمان]دوک بیشتر مشاور مورد اعتماد پادشاه بود
[ترجمه گوگل]دوک مشاور محرمانه پادشاه بود

8. Appeldoorn will continue to act as an advisor to the management board and will oversee the integration of Arcade into Wegener.
[ترجمه ترگمان]Appeldoorn به عمل به عنوان مشاور هیات مدیره مدیریت ادامه خواهد داد و بر ادغام Arcade در Wegener نظارت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Appeldoorn ادامه خواهد داد به عنوان یک مشاور به هیئت مدیره عمل و نظارت بر ادغام Arcade به Wegener

9. If your advisor is also selling financial products, you may get biased advice.
[ترجمه ترگمان]اگر مشاور شما هم محصولات مالی می فروشد، ممکن است نصیحت مغرضانه ای داشته باشید
[ترجمه گوگل]اگر مشاور شما همچنین محصولات مالی را به فروش می رساند، ممکن است مشاوره ای غیرقانونی داشته باشید

10. Content Advisor, which provides a way to bar kids from unsavory Web sites.
[ترجمه ترگمان]مشاور محتوا، که راهی برای منع کودکان از وب سایت های ناخوشایند فراهم می کند
[ترجمه گوگل]محتوا مشاور، که راه را برای مهار کردن بچه ها از وب سایت های ناخوشایند فراهم می کند

11. Do not leave your advisor or reviewer guessing as to your intentions.
[ترجمه ترگمان]مشاور و مشورتی خود را با قصد و نیت پاک نکنید
[ترجمه گوگل]مشاور یا بازپرس خود را به خاطر اهداف خود حدس بزنید

12. The Government appointed a special advisor to report upon possible solutions for community care and this report was published in early 198
[ترجمه ترگمان]دولت مشاور ویژه را برای گزارش راه حل های احتمالی برای مراقبت های اجتماعی منصوب کرد و این گزارش در اوایل دهه ۱۹۸ به چاپ رسید
[ترجمه گوگل]دولت مشاور ویژه ای را برای گزارش راه حل های ممکن برای مراقبت های اجتماعی منصوب کرد و این گزارش در اوایل سال 1982 منتشر شد

13. Oag pays tribute to Yoyo Nakajima, senior trade advisor in Glasgow.
[ترجمه ترگمان]Oag به to Nakajima، مشاور ارشد تجارت در گلاسکو ادای احترام می کند
[ترجمه گوگل]اوج از Yoyo Nakajima، مشاور ارشد تجارت در گلاسکو قدردانی می کند

14. Communications between a person and his legal advisor have absolute privilege which can only be waived by the client.
[ترجمه ترگمان]ارتباطات بین فردی و مشاور قانونی او امتیاز مطلق دارند که تنها می تواند توسط مشتری نادیده گرفته شود
[ترجمه گوگل]ارتباط بین یک فرد و مشاور حقوقی او دارای امتیاز مطلق است که تنها توسط مشتری می تواند از آن رد شود

پیشنهاد کاربران

مترادف counselor ( مشاور )

ناصح در متون ترجمه شده اسلامی


کلمات دیگر: