1. a blouse trimmed with lace ruffle
بلوز که حاشیه ی آن دارای توری چین دار است
2. this blouse is a match for your skirt
این بلوز به دامنت می خورد.
3. zary was wearing a puckered blouse
زری یک بلوز چروکیده پوشیده بود.
4. mina was dressed in a black skirt and white blouse
مینا دامن سیاه و پیراهن سفید پوشیده بود.
5. This skirt and this blouse go together well.
[ترجمه ...] این دامن و این بلوز باهم خوب هستند
[ترجمه ترگمان]این دامن و این لباس خوب پیش هم می ره
[ترجمه گوگل]این دامن و این پیراهن با هم خوب می آیند
6. Damn, I've spilt coffee down my blouse!
[ترجمه ترگمان]لعنتی، من قهوه رو از روی لباسم کشیدم بیرون
[ترجمه گوگل]لعنتی، من قهوه را بلوزم ریختم!
7. She wore a white blouse and a plain black skirt.
[ترجمه ترگمان]پیراهن سفیدی به تن داشت و دامن سیاهی به تن داشت
[ترجمه گوگل]او لباس بلوز سفید و دامن سیاه و سفید داشت
8. You want a plain blouse to go with that skirt - nothing too elaborate.
[ترجمه ترگمان]تو یک بلوز ساده می خواهی که با آن دامن برویم - چیز زیادی استادانه نیست
[ترجمه گوگل]شما می خواهید یک پیراهن ساده با این دامن بروید - چیزی بیش از حد استادانه نیست
9. The new coats blouse gracefully above the hip line.
[ترجمه ترگمان]بلوز جدیدم به طرز زیبایی بالای خط باسن است
[ترجمه گوگل]کت های جدید با شکوهی بیش از خط حرکات کششی
10. Her blouse has a ruffle of lace around the neck.
[ترجمه ترگمان] blouse یه ruffle دور گردن داره
[ترجمه گوگل]پیراهن او دارای یک گردنبند از توری در اطراف گردن است
11. Her blouse and skirt match up nicely.
[ترجمه ترگمان]پیراهنش و دامنش خیلی قشنگ بود
[ترجمه گوگل]بلوز و دامن او به خوبی با هم برابر است
12. She was wearing a white blouse with frills at the cuffs.
[ترجمه ترگمان]پیراهن سفیدی به تن داشت که at را زینت می داد
[ترجمه گوگل]او یک پیراهن سفید با زرق و برق در دستبند پوشید
13. She dressed a transparent silk blouse.
[ترجمه ترگمان]پیراهن ابریشمی شفافی پوشید
[ترجمه گوگل]او لباس بلوز ابریشمی شیک پوشانده بود
14. Will you please mend the sleeve of my blouse?
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا آستین لباسم رو درست کنی؟
[ترجمه گوگل]لطفا آستین بلوز من را اصلاح کنید؟
15. I can't wear this blouse. It's creased.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم این بلوز را بپوشم چین افتاده
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این بلوز را بپوشم این فرسوده است
16. She undid the buttons of her blouse.
[ترجمه ترگمان]دکمه های پیراهنش را باز کرد
[ترجمه گوگل]او دکمه های پیراهن او را انداخت
17. She wears a silk blouse.
[ترجمه ترگمان]یک بلوز ابریشمی می پوشد
[ترجمه گوگل]او بلوز ابریشمی می پوشد