کلمه جو
صفحه اصلی

specimen


معنی : نمونه، شخص، مدل، مسطوره، نمونه آزمایش
معانی دیگر : (عامیانه) آدم، فرد، (پزشکی) نمونه برای آزمایش

انگلیسی به فارسی

نمونه، نمونه آزمایش، مدل، مسطوره، شخص


(پزشکی) نمونه‌ی ادرار، نمونه‌ی خون


(محاوره و به تحقیر) پدیده، آدم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a portion or example that is representative of a larger whole.
مترادف: example, exemplar, representative, sample
مشابه: type

(2) تعریف: in medicine, a sample of tissue or bodily fluid, such as urine, used for analysis or diagnosis.

• example, part seen as typical of a whole; sample taken for the purpose of analysis or testing; unique or peculiar person (slang)
a specimen of something is an example or small amount of it which gives an idea of the whole.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نمونه
[صنعت] نمونه‏، قطعه ای که به عنوان نمونه به منظور تست انتخاب می شود.
[نساجی] نمونه کالا
[ریاضیات] نمونه، شخص، فرد، نمونه برای آزمایش، نمونه ی فرعی، قطعه ی آزمایشی
[پلیمر] نمونه

مترادف و متضاد

نمونه (اسم)
example, instance, exemplar, parable, exemplum, progenitor, precedent, piece, breadboard, sample, model, specimen, module, paradigm, typicality

شخص (اسم)
subject, figure, man, person, one, fellow, cove, gink, wight, guy, varmint, specimen, dude, individual, geezer, human

مدل (اسم)
pattern, sample, model, specimen, mannequin

مسطوره (اسم)
pattern, sample, specimen

نمونه آزمایش (اسم)
specimen

example, sample


Synonyms: case, case history, copy, cross section, embodiment, exemplar, exemplification, exhibit, illustration, individual, instance, model, part, pattern, proof, representation, representative, sampling, sort, species, type, unit, variety


جملات نمونه

an unsavory specimen

آدم ناخوشایند


blood specimen

نمونه‌ی خون


urine specimen

نمونه‌ی ادرار


1. blood specimen
نمونه ی خون

2. urine specimen
نمونه ی ادرار

3. a singular specimen
یک نمونه ی بی همتا

4. a unique specimen
یک نمونه ی تک

5. an unsavory specimen
آدم ناخوشایند

6. It was a specimen of his generosity.
[ترجمه ترگمان]نمونه سخاوت او بود
[ترجمه گوگل]نمونه ای از سخاوت او بود

7. Can you give me a specimen of your handwriting?
[ترجمه ترگمان]میتونی یه نمونه دست خط خودت بهم بدی؟
[ترجمه گوگل]می توانید نمونه ای از دست خط خود را به من بدهید؟

8. This is a fine specimen of a walnut tree.
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه خوب از درخت گردوی است
[ترجمه گوگل]این یک نمونه خوب از درخت گردو است

9. He's a prize specimen of the human race!
[ترجمه ترگمان]او نمونه ای از نژاد بشر است!
[ترجمه گوگل]او نمونه ای از نژاد بشر است!

10. Each specimen is carefully dissected.
[ترجمه ترگمان]هر نمونه به دقت مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]هر نمونه به دقت تجزیه شده است

11. Stain the specimen before looking at it under the microscope.
[ترجمه ترگمان]قبل از نگاه کردن به آن زیر میکروسکوپ
[ترجمه گوگل]نمونه را قبل از نگاه کردن به زیر میکروسکوپ بکشید

12. That new librarian is an odd specimen, isn't he?
[ترجمه ز] این کتابدار جدید یک نمونه عجیب است، اینطور نیست؟
[ترجمه Aa] این کتابدار جدید یک آدم عجیب است، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]این کتابدار جدید آدم عجیبی است، نه؟
[ترجمه گوگل]این کتابدار جدید یک نمونه عجیب است، آیا او نیست؟

13. He refused to provide a specimen.
[ترجمه ترگمان]او از ارائه نمونه خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او امتناع کرد نمونه ای را ارائه دهد

14. Job applicants have to submit a specimen of handwriting.
[ترجمه ترگمان]متقاضیان کار باید یک نمونه از خط را ارسال کنند
[ترجمه گوگل]متقاضیان کار باید نمونه ای از دست خط را ارسال کنند

15. Her boyfriend is an impressive physical specimen.
[ترجمه ترگمان]دوست پسرش یک نمونه فیزیکی قابل توجه است
[ترجمه گوگل]دوست پسر او یک نمونه جالب فیزیکی است

16. You'll need tweezers to hold up the specimen.
[ترجمه ترگمان]به انبرک احتیاج خواهید داشت که نمونه را نگه دارید
[ترجمه گوگل]شما باید موچین ها را نگه دارید تا نمونه را نگه دارید

We compared specimens of their handwriting.

نمونه‌های دستخط آن‌ها را با هم مقایسه کردیم.


پیشنهاد کاربران

نمونه

Place the specimen on the microscope slide
نمونه را بر روی لام میکروسکوپ بگذارید
💎💎

Astronauts brought back specimens of moon rock
فضانوردان در برگشتشون ( از ماه به زمین ) نمونه هایی از سنگ های سطح ماه رو با خودشون اوردن

specimen ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: نمونه 4
تعریف: فرد یا ماده ( item ) یا جزئی که معرف یک رده یا سرده یا همة آنها است


کلمات دیگر: