کلمه جو
صفحه اصلی

purity


معنی : خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی
معانی دیگر : نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا) صافی، صفا

انگلیسی به فارسی

خلوص، پاکی، صافی، پاکدامنی، عفت، طهارت، صفا


خلوص


خلوص، پاکی، طهارت، پاکدامنی، عفت، تمیزی، صافی، صفاء


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being free from defects or contamination.
مترادف: cleanness, immaculateness, spotlessness
متضاد: impurity
مشابه: clarity, sterility

(2) تعریف: the state or quality of being without sin or guilt.
مترادف: chasteness, cleanness, immaculateness, innocence, virtuousness
متضاد: corruption, impurity
مشابه: morality, rectitude, uprightness, virtue

• freedom from guilt or sin; freedom from dirt or contamination

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] خلوص 1. درجه خالص بودن رنگ اصلی و مخلوط نبودن آن با دو رنگ اصلی دیگر مورد استفاده در تلویزیون رنگی .2 . نسبت فاصله ها در نمودار کروماتیک CIE که یک رنگ ساده را با نور استاندارد مرجع مقایسه می کند.
[صنعت] خلوص، پاکی، صافی، نبود زوائد اضافی
[نساجی] خلوص - خلوص نور - نور خالص - خالصی - صافی
[ریاضیات] خالص بودن، خلوص، صافی، درجه ی خلوص

مترادف و متضاد

خلوص (اسم)
candor, purity, sincerity, candour

صفاء (اسم)
ingenuity, serenity, placidity, candor, purity, delectation

عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

تمیزی (اسم)
purity, clarity, pureness

طهارت (اسم)
purity, cleanliness

صافی (اسم)
filter, gloss, clearance, serenity, purity, smoothness, strainer, colander, leach, limpidity, scumble

پاکی (اسم)
quietus, quittance, innocence, purity, immaculacy

جملات نمونه

1. the purity of his motive was evident
خلوص نیت او آشکار بود.

2. standard of purity for drugs
معیار خلوص داروها

3. alcohol of extreme purity
الکل دارای خلوص زیاد

4. to pollute the purity of the temple
پاکی معبد را آلوده کردن

5. to test the purity of gold
بی غشی طلا را آزمودن

6. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.

7. speaking a persian of great purity
صحبت به فارسی بسیار سره

8. fatima led a life of perfect purity
فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.

9. The sample's density is a measure of its purity.
[ترجمه ترگمان]چگالی نمونه معیاری برای خلوص آن است
[ترجمه گوگل]چگالی نمونه اندازه گیری خلوص آن است

10. He has some photos which held over his purity before he became a killer.
[ترجمه ترگمان]اون یه سری عکس داره که قبل از اینکه تبدیل به یه قاتل بشه ازش گرفته
[ترجمه گوگل]او چندین عکس دارد که قبل از اینکه او قاتل شود، بیش از خلوص او بود

11. The water is regularly tested for purity.
[ترجمه ترگمان]آب به طور منظم برای پاک کردن تست می شود
[ترجمه گوگل]آب به طور مرتب برای خلوص آزمایش می شود

12. Probity and purity will command respect everywhere.
[ترجمه ترگمان]خلوص و پاکی همه جا احترام خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]ابعاد و خلوص به همه جا احترام می گذارند

13. Aye, sculpted in whitest alabaster to emphasize his purity.
[ترجمه ترگمان]آ ره، sculpted که از مرمر سفید ساخته شده بود تا به پاکی او تاکید کنند
[ترجمه گوگل]آه، در خلال بافت آلبالو نقاشی شده است تا بر خلوص او تأکید داشته باشد

14. S. -Soviet Cold War, symbols of ideological purity turned brittle.
[ترجمه ترگمان]در جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی، نماد خلوص ایدئولوژیک شکننده شد
[ترجمه گوگل]S جنگ سرد شوروی، نمادهای خلوص ایدئولوژیک شکننده شد

15. Dostoevsky was writing about purity, not chastity or virginity.
[ترجمه ترگمان]Dostoevsky در حال نوشتن درباره خلوص، نه پاکدامنی و بکارت بود
[ترجمه گوگل]Dostoevsky در مورد خلوص، نه عفت و بقایی نوشت

alcohol of extreme purity

الکل دارای خلوص زیاد


speaking a Persian of great purity

صحبت به فارسی بسیار سره


to test the purity of gold

بی‌غشی طلا را آزمودن


Fatima led a life of perfect purity.

فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.


The purity of his motive was evident.

خلوص نیت او آشکار بود.


to pollute the purity of the temple

پاکی معبد را آلوده کردن


پیشنهاد کاربران

در شیمی به معنی خالص بودن و تمیز بودن

خلوص ، پاکی
The purity hand shine the is kindness love
the masculinity
پاکی حرم وجود مهربانی دستای نوازش مردانگیت را دوست دارم
یا
دست خالصی که درخشیدی، مهربانی و عشق ورزیدن است


Please make me purity
لطفا مرا پاک و خالص بگردان یا بساز

در اینجا در معنای پاک و خالص به کار برده که صحیح به نظر نمی رسد. معنای پاکی و خلوص درست است.


کلمات دیگر: