1. the purity of his motive was evident
خلوص نیت او آشکار بود.
2. standard of purity for drugs
معیار خلوص داروها
3. alcohol of extreme purity
الکل دارای خلوص زیاد
4. to pollute the purity of the temple
پاکی معبد را آلوده کردن
5. to test the purity of gold
بی غشی طلا را آزمودن
6. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.
7. speaking a persian of great purity
صحبت به فارسی بسیار سره
8. fatima led a life of perfect purity
فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.
9. The sample's density is a measure of its purity.
[ترجمه ترگمان]چگالی نمونه معیاری برای خلوص آن است
[ترجمه گوگل]چگالی نمونه اندازه گیری خلوص آن است
10. He has some photos which held over his purity before he became a killer.
[ترجمه ترگمان]اون یه سری عکس داره که قبل از اینکه تبدیل به یه قاتل بشه ازش گرفته
[ترجمه گوگل]او چندین عکس دارد که قبل از اینکه او قاتل شود، بیش از خلوص او بود
11. The water is regularly tested for purity.
[ترجمه ترگمان]آب به طور منظم برای پاک کردن تست می شود
[ترجمه گوگل]آب به طور مرتب برای خلوص آزمایش می شود
12. Probity and purity will command respect everywhere.
[ترجمه ترگمان]خلوص و پاکی همه جا احترام خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]ابعاد و خلوص به همه جا احترام می گذارند
13. Aye, sculpted in whitest alabaster to emphasize his purity.
[ترجمه ترگمان]آ ره، sculpted که از مرمر سفید ساخته شده بود تا به پاکی او تاکید کنند
[ترجمه گوگل]آه، در خلال بافت آلبالو نقاشی شده است تا بر خلوص او تأکید داشته باشد
14. S. -Soviet Cold War, symbols of ideological purity turned brittle.
[ترجمه ترگمان]در جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی، نماد خلوص ایدئولوژیک شکننده شد
[ترجمه گوگل]S جنگ سرد شوروی، نمادهای خلوص ایدئولوژیک شکننده شد
15. Dostoevsky was writing about purity, not chastity or virginity.
[ترجمه ترگمان]Dostoevsky در حال نوشتن درباره خلوص، نه پاکدامنی و بکارت بود
[ترجمه گوگل]Dostoevsky در مورد خلوص، نه عفت و بقایی نوشت