در آغاز، در ابتدا، در کوتاه مدت
in the short run
در آغاز، در ابتدا، در کوتاه مدت
انگلیسی به انگلیسی
• in the near future, short term
جملات نمونه
1. The LCD will be much cheaper in the short run, I suppose.
[ترجمه ترگمان]به نظرم LCD در کوتاه مدت خیلی ارزان تر می شه
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ال سی دی در کوتاه مدت ارزان تر خواهد بود
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم ال سی دی در کوتاه مدت ارزان تر خواهد بود
2. In the short run, unemployment may fall.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت، بیکاری ممکن است کاهش پیدا کند
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، نرخ بیکاری ممکن است کاهش یابد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، نرخ بیکاری ممکن است کاهش یابد
3. In fact, things could get worse in the short run.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اوضاع بدتر از این نمی شد
[ترجمه گوگل]در واقع، همه چیز در کوتاه مدت می تواند بدتر شود
[ترجمه گوگل]در واقع، همه چیز در کوتاه مدت می تواند بدتر شود
4. Sufficient supply, in the short run, will be a problem.
[ترجمه ترگمان]تامین کافی، در کوتاه مدت، یک مشکل خواهد بود
[ترجمه گوگل]عرضه کافی در کوتاه مدت، مشکل خواهد بود
[ترجمه گوگل]عرضه کافی در کوتاه مدت، مشکل خواهد بود
5. Although this is the socially efficient output in the short run it is not efficient in the long run.
[ترجمه ترگمان]اگرچه این خروجی کارآمد از نظر اجتماعی در کوتاه مدت است اما در طولانی مدت موثر نیست
[ترجمه گوگل]اگر چه این در حال حاضر خروجی اجتماعی کارآمد است اما در بلندمدت کارآمد نیست
[ترجمه گوگل]اگر چه این در حال حاضر خروجی اجتماعی کارآمد است اما در بلندمدت کارآمد نیست
6. In the short run this approach costs more.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت این رویکرد هزینه بیشتری دارد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این روش بیشتر هزینه می کند
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این روش بیشتر هزینه می کند
7. In the short run, artful centrism clearly yields political benefits.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت، میانه روی ماهر منافع سیاسی را به روشنی به دست می دهد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، تمرکز گرانبها به وضوح مزایای سیاسی را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، تمرکز گرانبها به وضوح مزایای سیاسی را به ارمغان می آورد
8. Restructuring will lead to declining continuity in the short run, even if improved organizational balance eventually develops.
[ترجمه ترگمان]بازسازی منجر به کاهش پیوستگی در کوتاه مدت خواهد شد، حتی اگر تعادل سازمانی بهبود یافته در نهایت توسعه یابد
[ترجمه گوگل]تجدید ساختار منجر به کاهش تداوم در کوتاه مدت خواهد شد، حتی اگر بهبود تعادل سازمانی در نهایت توسعه یابد
[ترجمه گوگل]تجدید ساختار منجر به کاهش تداوم در کوتاه مدت خواهد شد، حتی اگر بهبود تعادل سازمانی در نهایت توسعه یابد
9. In the short run this could mean a property tax with substantial rebates for poor households.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت، این می تواند به معنی مالیات بر دارایی با تخفیف های اساسی برای خانواده های فقیر باشد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این می تواند یک مالیات بر دارایی با تخفیف قابل توجه برای خانوارهای فقیر باشد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این می تواند یک مالیات بر دارایی با تخفیف قابل توجه برای خانوارهای فقیر باشد
10. He predicted more volatile dealings in the short run.
[ترجمه ترگمان]او معاملات volatile را در کوتاه مدت پیش بینی کرد
[ترجمه گوگل]وی پیش بینی کرد که معاملات کوتاه مدت در کوتاه مدت پیش بینی شود
[ترجمه گوگل]وی پیش بینی کرد که معاملات کوتاه مدت در کوتاه مدت پیش بینی شود
11. However, in the short run, Gdynia was more than capable of causing the Danzigers severe economic distress and genuine hardship.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در کوتاه مدت، Gdynia بیش از توانایی ایجاد مشکلات شدید اقتصادی و دشواری واقعی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، در کوتاه مدت، گدینا بیش از توانایی ایجاد دنج زلزله های شدید اقتصادی و سختی های واقعی بود
[ترجمه گوگل]با این حال، در کوتاه مدت، گدینا بیش از توانایی ایجاد دنج زلزله های شدید اقتصادی و سختی های واقعی بود
12. Of course, IRAs cost the Treasury in the short run.
[ترجمه ترگمان]البته، IRAs در کوتاه مدت هزینه خزانه را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]البته، IRA در کوتاه مدت هزینه خزانه داری را می پردازد
[ترجمه گوگل]البته، IRA در کوتاه مدت هزینه خزانه داری را می پردازد
13. In the short run, other goals, such as growth through acquisition or increased market share may be emphasized.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت، اهداف دیگر مانند رشد از طریق اکتساب و یا افزایش سهم بازار ممکن است مورد تاکید قرار گیرد
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، اهداف دیگری مانند رشد از طریق خرید یا افزایش سهم بازار ممکن است تأکید شود
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت، اهداف دیگری مانند رشد از طریق خرید یا افزایش سهم بازار ممکن است تأکید شود
14. In the short run this may not seem important but complications can easily arise.
[ترجمه ترگمان]در کوتاه مدت ممکن است این مساله مهم به نظر نرسد اما پیچیدگی می تواند به راحتی ایجاد شود
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این ممکن است به نظر نمی رسد مهم است، اما عوارض به راحتی می تواند بروز کند
[ترجمه گوگل]در کوتاه مدت این ممکن است به نظر نمی رسد مهم است، اما عوارض به راحتی می تواند بروز کند
کلمات دیگر: