(آمریکا) فریبنده کردن، دلربا کردن، طلسم انگیز کردن، افسون کردن، glamourize فریبا نمودن، طلسم کردن، پر زرق و برق کردن
glamorize
(آمریکا) فریبنده کردن، دلربا کردن، طلسم انگیز کردن، افسون کردن، glamourize فریبا نمودن، طلسم کردن، پر زرق و برق کردن
انگلیسی به فارسی
( glamourize ) فریبا نمودن، طلسم کردن، پر زرق و برق کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: glamorizes, glamorizing, glamorized
مشتقات: glamorization (n.), glamorizer (n.)
حالات: glamorizes, glamorizing, glamorized
مشتقات: glamorization (n.), glamorizer (n.)
• (1) تعریف: to cause to be glamorous.
• (2) تعریف: to heighten the excitement or glamour of; romanticize or glorify.
• مشابه: glorify
• مشابه: glorify
- His description glamorized the craft of shoemaking.
[ترجمه ترگمان] توصیف او از حرفه کفاشی ساخته شده است
[ترجمه گوگل] توصیف او زرق و برق دار ساخت صنایع دستی
[ترجمه گوگل] توصیف او زرق و برق دار ساخت صنایع دستی
• make glamorous, make attractive (also glamorise)
if you glamorize something, you make it look or seem more attractive than it really is.
if you glamorize something, you make it look or seem more attractive than it really is.
جملات نمونه
1. tried to glamorize the bathroom with expensive fixtures.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با وسایل گرونی حموم کنه
[ترجمه گوگل]سعی کرد حمام را با وسایل گرانبها تزیین کند
[ترجمه گوگل]سعی کرد حمام را با وسایل گرانبها تزیین کند
2. Television tends to glamorize acts of violence.
[ترجمه کتابدار] تلویزیون غالبا صحنه های خشونت آمیز را پر زرق و برق و جذاب نشان می دهد.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تمایل دارد اقدامات خشونت آمیز را متوقف کند[ترجمه گوگل]تلویزیون تمایل به اعمال خشونت آمیز دارد
3. Filmmakers have often been accused of glamorizing organized crime.
[ترجمه ترگمان]فیلم سازان اغلب متهم به ارتکاب جرم سازمان یافته شده اند
[ترجمه گوگل]فیلمسازان اغلب متهم به جنون زدن سازمان یافته اند
[ترجمه گوگل]فیلمسازان اغلب متهم به جنون زدن سازمان یافته اند
4. a show that glamorizes police work.
[ترجمه ترگمان]نشان می دهد که glamorizes کار می کند
[ترجمه گوگل]نشان می دهد که کار پلیس را جذاب می کند
[ترجمه گوگل]نشان می دهد که کار پلیس را جذاب می کند
5. The ad glamorized life in the army, emphasizing travel and adventure.
[ترجمه ترگمان]تبلیغ زندگی در ارتش، بر سفر و ماجراجویی تاکید می کند
[ترجمه گوگل]این آگهی باعث خوشحالی در ارتش و تأکید بر سفر و ماجراجویی می شود
[ترجمه گوگل]این آگهی باعث خوشحالی در ارتش و تأکید بر سفر و ماجراجویی می شود
6. TV has been accused of glamorizing crime.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون متهم به ارتکاب جرم شده است
[ترجمه گوگل]تلویزیون به جنایت زرین زده متهم شده است
[ترجمه گوگل]تلویزیون به جنایت زرین زده متهم شده است
7. Outsiders have a glamorized idea of what it is like to work for the BBC.
[ترجمه ترگمان]اینگونه افراد نسبت به آنچه که برای بی بی سی کار می کند ایده خوبی دارند
[ترجمه گوگل]بیگانگان یک ایده پر زرق و برق دارند که چه چیزی برای کار بی بی سی کار می کند
[ترجمه گوگل]بیگانگان یک ایده پر زرق و برق دارند که چه چیزی برای کار بی بی سی کار می کند
8. Why would anyone want to glamorize a nightmare?
[ترجمه ترگمان]چرا کسی باید بخواد یه کابوس ببینه؟
[ترجمه گوگل]چرا کسی می خواهد کابوس را فریب دهد؟
[ترجمه گوگل]چرا کسی می خواهد کابوس را فریب دهد؟
9. Television tends to glamorize violence.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون تمایل دارد خشونت را مهار کند
[ترجمه گوگل]تلویزیون تماشاگر خشونت است
[ترجمه گوگل]تلویزیون تماشاگر خشونت است
10. Hollywood has always glamorized drinking.
[ترجمه ترگمان]هالیوود همیشه مشروب می خورد
[ترجمه گوگل]هالیوود همیشه آب آشامیدنی را تحریک کرده است
[ترجمه گوگل]هالیوود همیشه آب آشامیدنی را تحریک کرده است
11. The newspapers often glamorize the lives of film stars.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها اغلب از زندگی ستارگان فیلم سر باز می زنند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها اغلب زندگی ستارگان فیلم را فریب می دهند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها اغلب زندگی ستارگان فیلم را فریب می دهند
12. Be realistic and be careful not to glamorize the alternative.
[ترجمه ترگمان]واقعگرا باشید و مراقب باشید که جایگزین را تصحیح نکنید
[ترجمه گوگل]واقع بینانه باشید و مراقب باشید که جایگزین زرق و برق نکنید
[ترجمه گوگل]واقع بینانه باشید و مراقب باشید که جایگزین زرق و برق نکنید
13. In classic black and white, these photos glamorize Anna in a casual and simple way.
[ترجمه ترگمان]این عکس ها به رنگ سیاه و سفید کلاسیک، آنا را به شیوه ای ساده و ساده توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]در کلاسیک سیاه و سفید، این عکس ها آنا را به شیوه گاه به گاه و ساده شگفت زده می کند
[ترجمه گوگل]در کلاسیک سیاه و سفید، این عکس ها آنا را به شیوه گاه به گاه و ساده شگفت زده می کند
14. In Asia, an actor's allure can glamorize art films as well as mainstream fare.
[ترجمه ترگمان]در آسیا، جذابیت یک بازیگر می تواند فیلم های هنری و نیز غذای اصلی را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]در آسیا، جذابیت بازیگر می تواند فیلم های هنری و همچنین هزینه های اصلی را تحسین کند
[ترجمه گوگل]در آسیا، جذابیت بازیگر می تواند فیلم های هنری و همچنین هزینه های اصلی را تحسین کند
15. He spoke of how some people glamorize the criminal misfits of society while the best men die in Asian rice paddies to preserve the freedoms that those misfits abuse.
[ترجمه ترگمان]او از این موضوع صحبت کرد که چگونه برخی افراد متجانس جامعه را مورد انتقاد قرار می دهند در حالی که بهترین مردان در paddies برنج آسیایی کشته می شوند تا از آزادی ناشی از آزار و اذیت انفعالی محافظت کنند
[ترجمه گوگل]او از اینکه برخی از افراد از سوء قصد جنایی جامعه شکوفایی می کنند، صحبت می کنند، در حالیکه بهترین مردان در عربستان برنج آسیب می گذارند تا آزادی هایی را که از آن سوء استفاده می کنند، حفظ کنند
[ترجمه گوگل]او از اینکه برخی از افراد از سوء قصد جنایی جامعه شکوفایی می کنند، صحبت می کنند، در حالیکه بهترین مردان در عربستان برنج آسیب می گذارند تا آزادی هایی را که از آن سوء استفاده می کنند، حفظ کنند
پیشنهاد کاربران
خوب جلوه دادن ( چیزی بد )
کلمات دیگر: