کلمه جو
صفحه اصلی

heartlessness


بی عاطفگی، افسردگی

انگلیسی به فارسی

بی عاطفه


انگلیسی به انگلیسی

• lack of sympathy, cruelty, mercilessness, hardness

جملات نمونه

1. He needled me with his heartlessness.
[ترجمه ترگمان]او مرا با heartlessness تکان داد
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت خود را سوزاند

2. He resented its implicit accusation of heartlessness and ignorance of the true condition of his country.
[ترجمه ترگمان]وی از اتهام ضمنی its و ignorance در مورد وضع واقعی کشورش ناراضی بود
[ترجمه گوگل]او از اتهام ضمنی ناامیدی و نادیده گرفتن وضعیت واقعی کشور خود ناراحت است

3. Human nature involves three states:true feelings, affectation and heartlessness.
[ترجمه ترگمان]طبیعت انسان شامل سه ایالت است: احساسات واقعی، تظاهر و heartlessness
[ترجمه گوگل]طبیعت انسانی شامل سه حالت است: احساسات واقعی، نفس و بی عاطفه

4. Commenters have accused her of heartlessness, and a CNN interviewer asked if she had "no shame".
[ترجمه ترگمان]commenters وی را به heartlessness متهم کرد و یک مصاحبه کننده از سی ان ان پرسید که آیا او شرم ندارد
[ترجمه گوگل]عواطف او را از بی عاطفه متهم کرده است و یک مصاحبه کننده CNN از او خواسته است که «هیچ شرم آور» نداشته باشد

5. HYDRANGEA - Thank You For Understanding, Frigidity, Heartlessness.
[ترجمه ترگمان]hydrangea - متشکرم برای درک، frigidity، heartlessness
[ترجمه گوگل]HYDRANGEA - با تشکر از شما برای درک، تردید، بدون قلب

6. We feared the heartlessness of human beings, all of whom are born blind, few of whom ever learn to see.
[ترجمه ترگمان]ما از the انسان وحشت داریم که همه آن ها کور به دنیا می آیند و کم تر کسی از آن ها یاد می گیرد
[ترجمه گوگل]ما از بی عاطفهی انسانها، که همه کور کور هستند ناامید میشویم، که بعضی از آنها حتی یاد میگیرند ببینند

7. I would cherish him, cuz he told me he's no heart, and so am I, but not get him into misery of heartlessness.
[ترجمه ترگمان]من او را دوست خواهم داشت، چون به من گفت که او قلبی ندارد و من هم هستم، اما نه او را به خاطر heartlessness of
[ترجمه گوگل]من او را دوست داشتم، چون او به من گفت که او هیچ قلب ندارد، و همین طور من هستم، اما او را به زحمت بی عاطفه نمی رسانم

8. I am sympathetic to the loss of Han lives, but I am angry at the government for responding with such heartlessness .
[ترجمه ترگمان]من نسبت به از دست دادن زندگی هان احساس همدردی می کنم، اما از دولت برای پاسخگویی به این heartlessness خشمگین هستم
[ترجمه گوگل]من به از دست دادن زندگی هان دلسوز هستم، اما من برای دولت با چنین بی قید و شرطی عصبانی هستم

9. There must be some truth, after all, in the rant of the poets about the heartlessness and fickleness of women, although he had always been used to consider it the merest bosh.
[ترجمه ترگمان]پس از همه این ها، پس از همه این ها، درباره the و fickleness زن ها، با آنکه همیشه این موضوع را بی هوده در نظر گرفته بود، باید حقیقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]پس از همه، باید در حقیقت شاعران درمورد بی عاطفه و ناتوانی زنان، حقیقتا وجود داشته باشد، هرچند که همیشه مورد استفاده قرار گرفته بود تا آن را بسمه تعبیر کند

10. Rat people can be hungry for power. On the downside, their ambition can often spill over into vanity and heartlessness.
[ترجمه ترگمان]رت من ممکن است تشنه قدرت باشد در جنبه منفی، جاه طلبی آن ها اغلب منجر به غرور و heartlessness می شود
[ترجمه گوگل]مردم موش می توانند برای قدرت گرسنه باشند در نزول، جاه طلبی آنها اغلب می تواند به غرور و بی عاطفه پرتاب شود

11. By this curious turn of disposition I have gained the reputation of deliberate heartlessness; how undeserved, I alone can appreciate.
[ترجمه ترگمان]با این حالت عجیب و غریبی که به من نسبت داده بود، من این شهرت را به خرج داده ام که چه قدر کفایت می کند که این کار را بکنم
[ترجمه گوگل]با این نوآوری کنجکاو، من شهرت عصبانیت عمدی را به دست آوردم؛ چقدر ضعیف، من تنها می توانم قدردانی کنم

12. He used the poetic feeling to dispel the both opposition sides of the war and camouflaged the war's brutality and the heartlessness with the romantic fervor.
[ترجمه ترگمان]او از احساس شاعرانه ای که هر دو طرف مخالف جنگ را از بین می برد و the جنگ و heartlessness را با شور و شوق رومانتیک camouflaged می کرد، استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او از احساس شاعرانه ای برای از بین بردن هر دو طرف مخالف جنگ استفاده کرد و با خشونت عاشقانه عاری از خشونت و بی عاطفه جنگ را محاصره کرد

13. The world's newspapers are filled with the disgusting stench of inhumanity, heartlessness, and selfishness.
[ترجمه ترگمان]تمام روزنامه های جهان پر از بوی زننده و زننده of و heartlessness و خودخواهی هستند
[ترجمه گوگل]روزنامه های جهان با خشم و نفرت از بی عدالتی، بی عاطفه و خودخواهانه پر می شوند

14. It is an amazing opportunity, listening to this music and this voice, to dissociate from realities of modern life, loaded by stresses, crises, fear of tomorrow, loneliness and heartlessness.
[ترجمه ترگمان]این یک فرصت شگفت انگیز است، گوش دادن به این موسیقی و این صدا، جدا کردن از واقعیت های زندگی مدرن، پر از تنش ها، بحران ها، ترس از فردا، تنهایی و heartlessness
[ترجمه گوگل]این یک فرصت شگفت انگیز است، گوش دادن به این موسیقی و این صدای، برای جدا شدن از واقعیت های زندگی مدرن، بارگذاری شده توسط فشار، بحران، ترس از فردا، تنهایی و بی عاطفه

پیشنهاد کاربران

بی روح


کلمات دیگر: