دلگرم کننده، امیدبخش، مهربان
heartwarming
دلگرم کننده، امیدبخش، مهربان
انگلیسی به فارسی
دلگرم کننده، امیدبخش، مهربان
دلتنگ
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: causing a warm feeling of satisfaction or affection.
- Her colleagues gave her a heartwarming reception when she returned to work.
[ترجمه ترگمان] همکارانش هنگام بازگشت به سرکار a دلگرم کننده به او دادند
[ترجمه گوگل] همکارانش هنگامی که به کار برگشتند، یک پذیرش خنک کننده به او داد
[ترجمه گوگل] همکارانش هنگامی که به کار برگشتند، یک پذیرش خنک کننده به او داد
- It was heartwarming to read about all the good that the volunteers had achieved.
[ترجمه ترگمان] خواندن تمام چیزهای خوبی که داوطلبان به دست آورده بودند دلگرم کننده بود
[ترجمه گوگل] این بسیار دلتنگ بود که در مورد همه چیزهایی که داوطلبان به دست آورده بودند، بخوانند
[ترجمه گوگل] این بسیار دلتنگ بود که در مورد همه چیزهایی که داوطلبان به دست آورده بودند، بخوانند
• cheering, gladdening, moving
causes genial feelings
something that is heart-warming causes you to feel pleased and very happy.
causes genial feelings
something that is heart-warming causes you to feel pleased and very happy.
مترادف و متضاد
pleasant
Synonyms: cheering, encouraging, exhilarating, gladdening, heartening, heartfelt, inspiring, joyous, loving, stirring, sweet
جملات نمونه
1. The letters were generous and heartwarming.
[ترجمه ترگمان]نامه ها سخاوتمند و دلگرم کننده بودند
[ترجمه گوگل]نامه ها سخاوتمندانه و دلربا بودند
[ترجمه گوگل]نامه ها سخاوتمندانه و دلربا بودند
2. This is a fast-paced, heartwarming story of a huge iron man who emerges from the sea to terrify the neighborhood.
[ترجمه ترگمان]این یک داستان تند و دلگرم کننده از یک مرد آهنی بزرگ است که از دریا بیرون می آید تا همسایه ها را بترساند
[ترجمه گوگل]این یک داستان سریع و دلربا از یک مرد عظیم آهن است که از دریای ظهور به وحشت زده محله می رود
[ترجمه گوگل]این یک داستان سریع و دلربا از یک مرد عظیم آهن است که از دریای ظهور به وحشت زده محله می رود
3. The movie tells a heartwarming story about a boy who saves his sister's life.
[ترجمه ترگمان]فیلم داستان heartwarming درباره پسری تعریف می کند که زندگی خواهرش را نجات می دهد
[ترجمه گوگل]این فیلم به یک داستان دلخراش در مورد یک پسر که زندگی خواهرش را نجات می دهد، می گوید
[ترجمه گوگل]این فیلم به یک داستان دلخراش در مورد یک پسر که زندگی خواهرش را نجات می دهد، می گوید
4. It was really a most heartwarming occasion.
[ترجمه ترگمان] اتفاق خیلی زیادی بود
[ترجمه گوگل]این واقعا حوادث دلخراش بود
[ترجمه گوگل]این واقعا حوادث دلخراش بود
5. Is there a sight more heartwarming than a family reunion?
[ترجمه ترگمان]آیا منظره ای از تجدید دیدار خانوادگی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا قلب بیش از یک پیوند خانوادگی وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا قلب بیش از یک پیوند خانوادگی وجود دارد؟
6. Inspiring, wise, humorous, and heartwarming, these books are the perfect gifts for that very special sibling.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها بهترین هدیه برای این خواهر و برادر، اله ام بخش، خردمند، شوخ و دلگرم کننده هستند
[ترجمه گوگل]این الهام بخش، عاقلانه، طنز آمیز و دلربا، این کتاب هدیه ای عالی برای آن خواهر و برادر خاص است
[ترجمه گوگل]این الهام بخش، عاقلانه، طنز آمیز و دلربا، این کتاب هدیه ای عالی برای آن خواهر و برادر خاص است
7. Dante: So this is what they call a heartwarming family reunion, eh?
[ترجمه ترگمان]پس این چیزیه که بهش میگن تجدید دیدار خانوادگی، ها؟
[ترجمه گوگل]دانته: پس این همان چیزی است که آنها با یک خانواده احاطه می کنند، آره؟
[ترجمه گوگل]دانته: پس این همان چیزی است که آنها با یک خانواده احاطه می کنند، آره؟
8. Those heartwarming comments touched horseman deeply . 'Tm most grateful for what you have said.
[ترجمه ترگمان]نظرات دلگرم کننده گوردون به طور عمیق بر اسب سوار شد مقدار Tm را بیشتر از چیزی که گفتید ممنونم
[ترجمه گوگل]این نظرات دلخراش عمیقا به اسکله سوار شد Tm برای آنچه که شما گفته اید سپاسگزار است
[ترجمه گوگل]این نظرات دلخراش عمیقا به اسکله سوار شد Tm برای آنچه که شما گفته اید سپاسگزار است
9. This is a heartwarming moral tale.
[ترجمه ترگمان]این یک داستان اخلاقی دلگرم کننده است
[ترجمه گوگل]این داستان اخلاقی دلخراش است
[ترجمه گوگل]این داستان اخلاقی دلخراش است
10. Only the weather was ominous - the usual generous gestures of support received from congregation and friends were heartwarming.
[ترجمه ترگمان]تنها آب و هوا شوم بود - نشانه های معمول حمایت از کلیسا و دوستان دلگرم کننده بودند
[ترجمه گوگل]تنها آب و هوا شوم بود - حرکات معمولی سخاوتمندانه دریافتی از جماعت و دوستان، دلهره آور بود
[ترجمه گوگل]تنها آب و هوا شوم بود - حرکات معمولی سخاوتمندانه دریافتی از جماعت و دوستان، دلهره آور بود
11. The response to our plea for more food and blankets has been heartwarming.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به درخواست ما برای بیشتر غذا و پتو دلگرم کننده بوده است
[ترجمه گوگل]واکنش به درخواست ما برای غذا و پتوهای بیشتر، دلهره آور بوده است
[ترجمه گوگل]واکنش به درخواست ما برای غذا و پتوهای بیشتر، دلهره آور بوده است
12. The response from the public in places they visited was generous and heartwarming.
[ترجمه ترگمان]عکس العمل مردم در مکان هایی که بازدید کردند بخشنده و دلگرم کننده بود
[ترجمه گوگل]پاسخ عمومی از مکان هایی که بازدید می کردند سخاوتمندانه و دلربا بود
[ترجمه گوگل]پاسخ عمومی از مکان هایی که بازدید می کردند سخاوتمندانه و دلربا بود
13. Its " Boogie Nights" meets "Spinal Tap" in this rowdy and heartwarming tale of life in the adult film industry.
[ترجمه ترگمان]شب های \"Boogie\" آن را در این داستان پر سر و صدا و دلگرم کننده زندگی در صنعت فیلم بزرگ سال می بیند
[ترجمه گوگل]شب بوگی آن شباهت ستون فقرات را در این داستان پر سر و صدا و دلربا از زندگی در صنعت فیلم بزرگسالان ملاقات می کند
[ترجمه گوگل]شب بوگی آن شباهت ستون فقرات را در این داستان پر سر و صدا و دلربا از زندگی در صنعت فیلم بزرگسالان ملاقات می کند
14. Plants crowd my space. I am surrounded by large banana leaves -- huge splashes of heartwarming yellow-green color -- and stringy vines of green beans entwining every vertical surface.
[ترجمه ترگمان]گیاهان space را جمع می کنند من توسط برگ های بزرگ موز احاطه شده ام - - قطرات درشت از رنگ های زرد - سبز - - و تاک ها و لوبیای سبز در هر سطح عمودی
[ترجمه گوگل]گیاهان فضای من را جمع می کنند من با برگ های موز بزرگ - تکه های بزرگ رنگی از رنگ سبز زرد و قهوه ای گرم - و انگور رشته ای از لوبیای سبز به هر سطح عمودی متصل می شود
[ترجمه گوگل]گیاهان فضای من را جمع می کنند من با برگ های موز بزرگ - تکه های بزرگ رنگی از رنگ سبز زرد و قهوه ای گرم - و انگور رشته ای از لوبیای سبز به هر سطح عمودی متصل می شود
پیشنهاد کاربران
مایه ی خرسندی و شعف. دلخوش کننده.
خوشحال کننده. شادی بخش، مسرت بخش
امید بخش - دلگرم کننده
The movie tells a heartwarming story about a boy
. who saves his sister's life
The movie tells a heartwarming story about a boy
. who saves his sister's life
دلچسب
کلمات دیگر: