زناشویی مصلحتی، ازدواج مصلحتی
marriage of convenience
زناشویی مصلحتی، ازدواج مصلحتی
انگلیسی به فارسی
زناشویی مصلحتی
ازدواج راحتی، ازدواج مصلحتی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a marriage for financial, social, or political benefits rather than personal feelings.
• marriage entered into for practical reasons (and not for love)
if one person marries another only in order to have the right to live in the other person's country, you can refer to this as a marriage of convenience.
when two organizations or political parties which usually oppose each other join together in order to achieve an advantage, such as a parliamentary majority, you can also refer to this as a marriage of convenience.
if one person marries another only in order to have the right to live in the other person's country, you can refer to this as a marriage of convenience.
when two organizations or political parties which usually oppose each other join together in order to achieve an advantage, such as a parliamentary majority, you can also refer to this as a marriage of convenience.
مترادف و متضاد
arranged marriage
Synonyms: arranged match, mariage blanc, mariage de convenance
جملات نمونه
1. He told me he was in a marriage of convenience.
[ترجمه ترگمان]او به من گفت که در یک ازدواج راحت است
[ترجمه گوگل]او به من گفت او از نظر راحتی ازدواج کرده است
[ترجمه گوگل]او به من گفت او از نظر راحتی ازدواج کرده است
2. It was a marriage of convenience.
[ترجمه ترگمان]این ازدواج راحتی بود
[ترجمه گوگل]این ازدواج راحتی بود
[ترجمه گوگل]این ازدواج راحتی بود
3. A marriage of convenience brings danger, suspense, and love to Marianne.
[ترجمه ترگمان]ازدواج راحت، نگرانی، نگرانی و عشق به ماریا نه
[ترجمه گوگل]ازدواج راحتی به خطر می اندازد، موقت و عشق به ماریان
[ترجمه گوگل]ازدواج راحتی به خطر می اندازد، موقت و عشق به ماریان
4. This was a highly effective marriage of convenience, helping to balance the demand for electricity.
[ترجمه ترگمان]این یک ازدواج بسیار موثر برای راحتی بود و به متعادل کردن تقاضا برای برق کمک می کرد
[ترجمه گوگل]این یک ازدواج بسیار موثر از راحتی بود، که کمک به تقسیم تقاضا برای برق بود
[ترجمه گوگل]این یک ازدواج بسیار موثر از راحتی بود، که کمک به تقسیم تقاضا برای برق بود
5. After all, it was a marriage of convenience for her.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، این ازدواج برایش نوعی ازدواج بود
[ترجمه گوگل]پس از همه، ازدواج راحتی برای او بود
[ترجمه گوگل]پس از همه، ازدواج راحتی برای او بود
6. Gerard Depardieu plays a French immigrant in a marriage of convenience with Andie McDowell.
[ترجمه ترگمان]جرارد دیپاردیو به عنوان یک مهاجر فرانسوی در مراسم ازدواج با Andie McDowell بازی می کند
[ترجمه گوگل]جرارد دیپاردیو یک مهاجر فرانسوی را در ازدواج راحتی با اندی مک دوله بازی می کند
[ترجمه گوگل]جرارد دیپاردیو یک مهاجر فرانسوی را در ازدواج راحتی با اندی مک دوله بازی می کند
7. No doubt it is a marriage of convenience: Alcoa rides Chinalco's state-backed financial influence, while Alcoa helps lend political cover for the Chinese effort.
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که این یک ازدواج برای راحتی است: Alcoa سواری بر روی دولت نفوذ می کند، در حالی که Alcoa به قرض گرفتن پوشش سیاسی برای تلاش چین کمک می کند
[ترجمه گوگل]بدون شک این یک ازدواج راحتی است: آلکوا سوار بر Chinalco با حمایت مالی از نفوذ مالی، در حالی که Alcoa کمک می کند پوشش سیاسی برای تلاش چینی را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]بدون شک این یک ازدواج راحتی است: آلکوا سوار بر Chinalco با حمایت مالی از نفوذ مالی، در حالی که Alcoa کمک می کند پوشش سیاسی برای تلاش چینی را پوشش می دهد
8. At first glance, a marriage of convenience seems to be a good compromise between finding personal freedom and satisfying the parents.
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول، به نظر می رسد که ازدواج برای راحتی، سازش خوبی بین پیدا کردن آزادی فردی و راضی کردن والدین است
[ترجمه گوگل]در نگاه اول، ازدواج راحتی به نظر می رسد یک سازش خوب بین پیدا کردن آزادی شخصی و رضایت والدین است
[ترجمه گوگل]در نگاه اول، ازدواج راحتی به نظر می رسد یک سازش خوب بین پیدا کردن آزادی شخصی و رضایت والدین است
9. "I am doing a marriage of convenience for my parents," says Zoe, who is gay.
[ترجمه ترگمان](زو)که همجنس گرا است می گوید: \" من برای پدر و مادرم یک ازدواج مناسب انجام می دهم \"
[ترجمه گوگل]زو میگوید که همجنسگرا میگوید: 'من ازدواج راحتی برای والدینم انجام میدهم '
[ترجمه گوگل]زو میگوید که همجنسگرا میگوید: 'من ازدواج راحتی برای والدینم انجام میدهم '
10. It was a marriage of convenience, ie They married for material advantage, not for love.
[ترجمه ترگمان]این یک ازدواج برای راحتی بود، یعنی آن ها با مزیت مادی ازدواج می کردند، نه برای عشق
[ترجمه گوگل]این ازدواج راحتی بود، یعنی آنها برای بهره مندی ازدواج کردند، نه برای عشق
[ترجمه گوگل]این ازدواج راحتی بود، یعنی آنها برای بهره مندی ازدواج کردند، نه برای عشق
11. Some cynics spoke of a marriage of convenience, others asked how she could possibly stay.
[ترجمه ترگمان]برخی از افراد بدبین از ازدواج برای راحتی صحبت کردند و برخی دیگر از او پرسیدند که چطور می تواند بماند
[ترجمه گوگل]بعضی از بدبینان ازدواج از راحتی سخن می گفتند، دیگران از او می پرسیدند که چطور ممکن است او بماند
[ترجمه گوگل]بعضی از بدبینان ازدواج از راحتی سخن می گفتند، دیگران از او می پرسیدند که چطور ممکن است او بماند
12. Union with Tripoli was, she says, a marriage of convenience, a way to win independence from the Italians after the British took control during World War II.
[ترجمه ترگمان]او می گوید، اتحاد با طرابلس، ازدواج برای راحتی است، راهی برای بدست آوردن استقلال از ایتالیایی ها پس از اینکه انگلیسی ها در طول جنگ جهانی دوم کنترل را به دست گرفتند
[ترجمه گوگل]او می گوید اتحاد با طرابلس، راحتی ازدواج است، راهی برای استقلال ایتالیایی ها پس از اینکه انگلیس در طول جنگ جهانی دوم کنترل خود را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او می گوید اتحاد با طرابلس، راحتی ازدواج است، راهی برای استقلال ایتالیایی ها پس از اینکه انگلیس در طول جنگ جهانی دوم کنترل خود را به دست آورد
13. What started as a marriage of convenience has now turned into a symbiotic relationship.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به عنوان ازدواج برای راحتی آغاز شد حالا تبدیل به یک رابطه هم زیستی شده است
[ترجمه گوگل]آنچه که به عنوان یک ازدواج راحتی آغاز شده است، در حال حاضر تبدیل به یک روابط همزیستی است
[ترجمه گوگل]آنچه که به عنوان یک ازدواج راحتی آغاز شده است، در حال حاضر تبدیل به یک روابط همزیستی است
14. It was marriage of convenience.
[ترجمه ترگمان]این ازدواج راحت بود
[ترجمه گوگل]ازدواج راحتی بود
[ترجمه گوگل]ازدواج راحتی بود
کلمات دیگر: