• make room for; give up, waive the rights to
give place to
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Time passes and the old gives place to the new.
[ترجمه ترگمان]زمان می گذرد و قدیمی به مکان جدید می رسد
[ترجمه گوگل]گذشت زمان و قدیمی به محل جدید می دهد
[ترجمه گوگل]گذشت زمان و قدیمی به محل جدید می دهد
2. Winter passed by, giving place to spring.
[ترجمه ترگمان]زمستان از آنجا گذشت و جای خود را به بهار اختصاص داد
[ترجمه گوگل]زمستان گذشت، به جای بهار آوردن
[ترجمه گوگل]زمستان گذشت، به جای بهار آوردن
3. Houses and factories gave place to open fields as the train gathered speed.
[ترجمه ترگمان]خانه ها و کارخانه ها مانند قطاری که به سرعت دور می شد، به میدان باز می گشتند
[ترجمه گوگل]خانه ها و کارخانجات به جایی که قطار سرعت جمع آوری کرد، به زمین افتتاح شد
[ترجمه گوگل]خانه ها و کارخانجات به جایی که قطار سرعت جمع آوری کرد، به زمین افتتاح شد
4. Ancient oak gave place to modern pine forest on either hand.
[ترجمه ترگمان]چوب بلوط باستانی هر دو دستش را به جنگل کاج مدرن باز کرده بود
[ترجمه گوگل]بلوط باستانی در هر دو دست به جنگل های کاج مدرن می رسد
[ترجمه گوگل]بلوط باستانی در هر دو دست به جنگل های کاج مدرن می رسد
5. The old order changes, giving place to the new. . . least on good custom should corrupts the world. Alfred Tennyson
[ترجمه ترگمان]تغییرات نظم و ترتیب قدیمی، که به آداب و رسوم تازه عادت می دهند، باید دنیا را فاسد و فاسد کنند آلفرد تنیسون
[ترجمه گوگل]تغییر نظم پیرامون به محل جدید حداقل در سفارشی خوب باید جهان را فسخ کند آلفرد تنیسون
[ترجمه گوگل]تغییر نظم پیرامون به محل جدید حداقل در سفارشی خوب باید جهان را فسخ کند آلفرد تنیسون
6. Cognize yourself as a philosophical task should give place to language game as public life.
[ترجمه ترگمان]خود را به عنوان یک وظیفه فلسفی در نظر بگیرید که به عنوان یک زندگی عمومی به بازی زبان اختصاص یابد
[ترجمه گوگل]شناختن خودتان به عنوان یک وظیفه فلسفی باید به زبان بازی به عنوان زندگی عمومی جای دهد
[ترجمه گوگل]شناختن خودتان به عنوان یک وظیفه فلسفی باید به زبان بازی به عنوان زندگی عمومی جای دهد
7. As science make progress, old way give place to new.
[ترجمه ترگمان]همانطور که علم پیشرفت می کند، روش قدیمی به یک مکان جدید تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که علم پیشرفت می کند، راه قدیمی جای جدیدی را می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که علم پیشرفت می کند، راه قدیمی جای جدیدی را می دهد
8. Eph . 4:27 Neither give place to the devil.
[ترجمه ترگمان]Eph ۴: ۲۷ هیچ جایی برای شیطان وجود نداره
[ترجمه گوگل]اف 4:27 هیچ جای شیطان را نیاورده است
[ترجمه گوگل]اف 4:27 هیچ جای شیطان را نیاورده است
9. I feel that I should give place to a younger man.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که باید به یک مرد جوان تر سر بزنم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که باید به یک مرد جوان تر برگردم
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که باید به یک مرد جوان تر برگردم
10. You've done very badly; you'll have to give place to a better man.
[ترجمه ترگمان]تو خیلی بد عمل کردی، باید به یه مرد بهتر بری
[ترجمه گوگل]تو خیلی بد کار کردی شما باید به جای یک مرد بهتر قرار دهید
[ترجمه گوگل]تو خیلی بد کار کردی شما باید به جای یک مرد بهتر قرار دهید
11. Neither give place to the devil.
[ترجمه ترگمان] جای شیطان هم نیست
[ترجمه گوگل]نه به شیطان دادن
[ترجمه گوگل]نه به شیطان دادن
12. Their function was to work, to procreate and to give place to the next generation; while the sprawling capital endured.
[ترجمه ترگمان]وظیفه آن ها کار کردن، به procreate و دادن به نسل بعدی بود؛ در حالی که پایتخت پراکنده تحمل کرد
[ترجمه گوگل]کار آنها این بود که کار کنند تا به نسل بعدی بروند و به نسل بعدی برسند در حالی که سرمایه انبساطی تحمل کرد
[ترجمه گوگل]کار آنها این بود که کار کنند تا به نسل بعدی بروند و به نسل بعدی برسند در حالی که سرمایه انبساطی تحمل کرد
کلمات دیگر: