• restrict; indicate; separate, make a distinction between
mark out
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. When planting seedlings I prefer to mark out the rows in advance.
[ترجمه ترگمان]هنگام کاشت نهال، من ترجیح می دهم که ردیف ها را پیشاپیش علامت گذاری کنم
[ترجمه گوگل]هنگام کاشت نهال من ترجیح می دهم که ردیف را از قبل مشخص کنم
[ترجمه گوگل]هنگام کاشت نهال من ترجیح می دهم که ردیف را از قبل مشخص کنم
2. They scratched lines in the dirt to mark out a pitch.
[ترجمه ترگمان]آن ها خطوط روی خاک را خراش می دادند تا زمین را مشخص کنند
[ترجمه گوگل]آنها خطوط را در خاک خراشیده کردند تا یک زمین را مشخص کنند
[ترجمه گوگل]آنها خطوط را در خاک خراشیده کردند تا یک زمین را مشخص کنند
3. To convert a design, use graph paper and mark out blocks of six rows.
[ترجمه ترگمان]برای تبدیل یک طرح، از کاغذ گراف استفاده کنید و بلوک های شش ردیف را علامت گذاری کنید
[ترجمه گوگل]برای تبدیل یک طرح، از کاغذ گراف و علامت گذاری بلوک های شش ردیف استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای تبدیل یک طرح، از کاغذ گراف و علامت گذاری بلوک های شش ردیف استفاده کنید
4. Mark out brick lines with a felt tip pen.
[ترجمه ترگمان]خطوط آجری را با خودکار نوک تیزی علامت گذاری کنید
[ترجمه گوگل]خطوط آجری را با یک قلم فشرده احساس کنید
[ترجمه گوگل]خطوط آجری را با یک قلم فشرده احساس کنید
5. On separate mylar sheets, I then mark out each colour in turn for the relevant areas of the design.
[ترجمه ترگمان]در صفحات mylar جداگانه، من هر رنگ را به نوبه خود برای قسمت های مربوطه طراحی علامت گذاری می کنم
[ترجمه گوگل]در ورق های جداگانه ملامار، پس از آن من هر رنگ را به نوبه خود برای مناطق مربوطه طراحی طراحی شده است
[ترجمه گوگل]در ورق های جداگانه ملامار، پس از آن من هر رنگ را به نوبه خود برای مناطق مربوطه طراحی طراحی شده است
6. What characteristics mark out a powerful human resources director, or a chief information officer?
[ترجمه ترگمان]کدام یک از ویژگی ها یک مدیر منابع انسانی قدرتمند و یا یک افسر اطلاعات مهم را مشخص می کنند؟
[ترجمه گوگل]چه ویژگی هایی را از یک مدیر منابع انسانی قدرتمند و یا یک افسر اطلاعات اصلی برجسته می کند؟
[ترجمه گوگل]چه ویژگی هایی را از یک مدیر منابع انسانی قدرتمند و یا یک افسر اطلاعات اصلی برجسته می کند؟
7. In doing my reading, I often mark out what I regard as important in a book.
[ترجمه ترگمان]در انجام خواندن، اغلب آنچه را که در کتاب مهم تلقی می کنم را مشخص می کنم
[ترجمه گوگل]در انجام خواندن من اغلب آنچه را که در یک کتاب مهم در نظر دارم، نشان می دهم
[ترجمه گوگل]در انجام خواندن من اغلب آنچه را که در یک کتاب مهم در نظر دارم، نشان می دهم
8. It also helps to mark out the pricing formulas of call option in terms of zero - coupon bond and interest - rate caps.
[ترجمه ترگمان]همچنین به نشان دادن فرمول قیمت گذاری گزینه درخواست از نظر اوراق قرضه کوپن صفر و کلاه های نرخ بهره کمک می کند
[ترجمه گوگل]همچنین کمک می کند تا فرمول های قیمت گذاری گزینه تماس را با توجه به اوراق قرضه صفر و کوپن و نرخ بهره، مشخص کند
[ترجمه گوگل]همچنین کمک می کند تا فرمول های قیمت گذاری گزینه تماس را با توجه به اوراق قرضه صفر و کوپن و نرخ بهره، مشخص کند
9. Aligning by light. helpful to mark out by hand for shearing.
[ترجمه ترگمان]نور با نور مفید بودن برای کار پشم چینی مفید بود
[ترجمه گوگل]تراز کردن با نور مفید برای علامت گذاری به صورت دستی برای برش
[ترجمه گوگل]تراز کردن با نور مفید برای علامت گذاری به صورت دستی برای برش
10. Aligning by light, helful to mark out by hand for shearing.
[ترجمه ترگمان]aligning با روشنایی، helful برای نشان دادن کار پشم چینی
[ترجمه گوگل]تنظیم با نور، helful به نشانه گذاری توسط دست برای برش
[ترجمه گوگل]تنظیم با نور، helful به نشانه گذاری توسط دست برای برش
11. Is that dirty mark out of the tablecloth yet ?
[ترجمه ترگمان]این علامت کثیف روی رومیزی بود؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز علامت کثیفی از سفره است؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز علامت کثیفی از سفره است؟
12. Had better prepare an electronics map, and mostly mark out each small rea basic overlay scope.
[ترجمه ترگمان]بهتر است یک نقشه الکترونیکی آماده کرده، و اغلب هر یک از این نوع overlay را مشخص کنید
[ترجمه گوگل]بهتر بود یک نقشه الکترونیک را تهیه کنید، و بیشتر از هر دامنه کوچکی از ریزهای کوچک استفاده کنید
[ترجمه گوگل]بهتر بود یک نقشه الکترونیک را تهیه کنید، و بیشتر از هر دامنه کوچکی از ریزهای کوچک استفاده کنید
13. Mark out an area of several square blocks and observe it on a regular basis.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه از چند بلوک مربعی را علامت گذاری کنید و آن را به طور منظم مشاهده کنید
[ترجمه گوگل]علامت گذاری یک منطقه از چند بلوک مربع و مشاهده آن به طور منظم
[ترجمه گوگل]علامت گذاری یک منطقه از چند بلوک مربع و مشاهده آن به طور منظم
14. This theory can help researcher mark out the right scope of the law of diminishing marginal utility and the point of external economies that is punished or not.
[ترجمه ترگمان]این نظریه می تواند به محقق برای مشخص کردن محدوده مناسب قانون کاهش سود حاشیه ای و اشاره به اقتصادهای خارجی که مجازات می شود یا خیر کمک کند
[ترجمه گوگل]این نظریه می تواند به محققین کمک کند تا حوزه حقوقی از کم شدن ابزار حاشیه و نقطه اقتصاد خارجی که مجازات شده باشد، مشخص شود
[ترجمه گوگل]این نظریه می تواند به محققین کمک کند تا حوزه حقوقی از کم شدن ابزار حاشیه و نقطه اقتصاد خارجی که مجازات شده باشد، مشخص شود
پیشنهاد کاربران
نشان دادن، نمایان ساختن، اشاره کردن بر، ، حاکی بودن، نشانه بودن، دلالت کردن بر، تمایز گذاشتن بین، تفاوت گذاشتن بین، از هم جداکردن، از هم جدا شدن ، در تنگنا قرار دادن
کلمات دیگر: