کلمه جو
صفحه اصلی

married man

انگلیسی به فارسی

مرد متاهل


انگلیسی به انگلیسی

• man who has a wife, family man

جملات نمونه

1. He cheated her into marrying a rich married man.
[ترجمه ترگمان]اون بهش خیانت کرد تا با یه مرد متاهل پول دار ازدواج کنه
[ترجمه گوگل]او او را به ازدواج یک مرد متاهل ثروتمند تقبیح کرد

2. The former option favours the married man.
[ترجمه ترگمان]گزینه اول به نفع مرد متاهل است
[ترجمه گوگل]گزینه اول به مرد متاهل کمک می کند

3. She became involved with a married man many years her senior.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال با یک مرد متاهل درگیر شد
[ترجمه گوگل]او سالها درگیر با یک مرد متاهل شد

4. I'm a happily married man.
[ترجمه ترگمان]من مرد خوشبختی هستم
[ترجمه گوگل]من یک مرد متاهل هستم

5. She had an affair with a married man.
[ترجمه ترگمان]اون با یه مرد متاهل رابطه داشت
[ترجمه گوگل]او با یک مرد متاهل رابطه داشت

6. She's been fooling around with a married man.
[ترجمه ترگمان]اون داره با یه مرد متاهل این ور و اون ور ور میره
[ترجمه گوگل]او با مرد متاهل فریب خورده است

7. She's having an affair with a married man.
[ترجمه ترگمان]اون با یه مرد متاهل رابطه داره
[ترجمه گوگل]او یک رابطه با یک مرد متاهل دارد

8. Jackson, albeit a married man with children like himself, had an incorrigibly juvenile streak which grated on Montgomery's nerves.
[ترجمه ترگمان]جکسون، اگر چه مرد متاهل و دارای فرزند مانند خود او بود، یک رگه مخصوص نوجوانان داشت که در اعصاب مونتگومری ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]جکسون، هرچند یک مرد متاهل با فرزندانش مانند خودش، دارای یک رشته تجاوز جنسی بود که در اعصاب Montgomery رنده شده بود

9. A 47-year-old married man with two teen-age children became severely depressed after losing his job as an advertising executive.
[ترجمه ترگمان]یک مرد متاهل ۴۷ ساله با دو کودک نوجوان پس از از دست دادن شغلش به عنوان یک مدیر عامل تبلیغاتی، به شدت افسرده شد
[ترجمه گوگل]یک مرد 47 ساله متاهل با دو فرزند نوجوان، بعد از از دست دادن کار خود به عنوان یک مدیر اجرایی، شدیدا افسرده شد

10. The Married Man is an attempt to flesh that story out, give it closure.
[ترجمه ترگمان]مرد متاهل تلاش می کند تا آن داستان را از بین ببرد و آن را ببندد
[ترجمه گوگل]مرد متاهل تلاش می کند که این داستان را از بین ببرد، بسته شدن آن را فراهم می کند

11. A woman is in love with a married man, whose wife is in a permanent coma.
[ترجمه ترگمان]یه زن عاشق یه مرد متاهل - ه که زنش تو کماست
[ترجمه گوگل]یک زن عاشق یک مرد متاهل است که همسرش در یک فضای دائمی قرار دارد

12. He was a quiet, apparently happily married man with no enemies.
[ترجمه ترگمان]او مردی آرام و شاد و ظاهرا متاهل بود و هیچ دشمنی نداشت
[ترجمه گوگل]او آرام بود، ظاهرا خوشبختانه مردی بدون دشمن بود

13. He traded places with a young married man, who was to be slaughtered in retribution for an escaped prisoner.
[ترجمه ترگمان]او با یک مرد متاهل جوان معامله کرد که قرار بود در کیفر یک زندانی فراری سلاخی شود
[ترجمه گوگل]وی با یک مرد متاهل جوان، که به خاطر یک زندانی فراری، مجازات می شود، مکان هایی را به فروش می رساند

14. As a married man over 75 and on a modest income, you are allowed the first £875 free of tax.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مرد متاهل بیش از ۷۵ سال و با درآمد متوسط، به شما اجازه داده می شود که اولین ۸۷۵ پوند مالیات معاف از مالیات باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مرد متاهل بیش از 75 سال و با درآمد متوسط، شما اولین £ 875 بدون مالیات مجاز است

15. A married man living with his wife may also be able to claim part of the married couple's allowance.
[ترجمه ترگمان]یک مرد متاهل که با همسرش زندگی می کند نیز ممکن است بتواند ادعا کند که بخشی از مستمری زوج ازدواج کرده است
[ترجمه گوگل]مرد متاهل با همسرش زندگی می کند همچنین می تواند بخشی از کمک زوج متقاضی را ادعا کند


کلمات دیگر: