کلمه جو
صفحه اصلی

giving birth

انگلیسی به انگلیسی

• bearing a child, being in labor

جملات نمونه

1. Patsy was celebrating last night after giving birth to twins.
[ترجمه ترگمان]پتسی دیشب بعد از تولد دوقلوها جشن گرفته بود
[ترجمه گوگل]پاتسی بعد از تولد دوقلوها شب گذشته جشن گرفت

2. She died shortly after giving birth.
[ترجمه ترگمان]او اندکی پس از زایمان درگذشت
[ترجمه گوگل]او کوتاهی پس از زایمان فوت کرد

3. Her temper has soured after giving birth.
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی او پس از تولد تیره شده است
[ترجمه گوگل]خلق و خویش پس از زایمان فراموشی کرده است

4. Mothers know the travail of giving birth to a child.
[ترجمه ترگمان]مادران the را می دانند که کودک را به دنیا می آورد
[ترجمه گوگل]مادران می دانند که درد زایمان یک کودک است

5. After giving birth, she was stitched up by a junior doctor.
[ترجمه ترگمان]بعد از زایمان، اون توسط یه دکتر تازه کار بخیه زده شد
[ترجمه گوگل]پس از زایمان، او توسط یک دکتر جوان تربیت شده بود

6. Women who smoke risk giving birth to underweight babies.
[ترجمه ترگمان]زنانی که ریسک سیگار می کشند، کودکان کم وزن را به دنیا می آورند
[ترجمه گوگل]زنان مبتلا به سیگار کشیدن خطر ابتلا به کمبود وزن را دارند

7. She started haemorrhaging while giving birth to the baby.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خونریزی کرد و نوزاد را به دنیا آورد
[ترجمه گوگل]او شروع به خونریزی در هنگام تولد نوزاد کرد

8. Some mothers choose to have an epidural when giving birth.
[ترجمه ترگمان]برخی از مادران هنگامی که زایمان می کنند، آن ها را معاینه می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از مادرها هنگام تولد، اپیدورال را انتخاب می کنند

9. Goddesses giving birth while sitting serenely on thrones flanked by lions; temples shaped like an idealized outline of a woman.
[ترجمه ترگمان]Goddesses در حالی که با آرامش بر تخت شاهی کنار شیرها نشسته بود، به دنیا آمد؛ معابد به شکل طرحی آرمانی از یک زن شکل گرفت
[ترجمه گوگل]الهه زایمان هنگام نشستن به آرامی بر روی صندلی های پر از شیرها؛ معابد به شکل یک نظم آرمانی از یک زن شکل گرفته است

10. She had died in giving birth to Selene, having already been nearly ruined by the birth of Dinah.
[ترجمه ترگمان]او قبل از تولد Selene به دنیا آمده بود و نزدیک بود اثر Dinah را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]او در تولد Selene درگذشت، که تقریبا توسط تولد دینا ویران شده بود

11. Reptiles reproduce by laying eggs on land or giving birth to live young.
[ترجمه ترگمان]Reptiles با تخم گذاری در زمین یا به دنیا آوردن نوزاد زنده تولید مثل می کنند
[ترجمه گوگل]خزندگان با تخمگذار تخم مرغ بر روی زمین یا تولد جوانان زندگی می کنند

12. Clones of clones are giving birth to other clones.
[ترجمه ترگمان]کلون ها از کلون ها در حال تولد clones دیگر است
[ترجمه گوگل]کلون ها از کلون ها توله های دیگر را تشکیل می دهند

13. One told of giving birth to a baby with deformities.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها به من گفته بود که یک کودک را با deformities به دنیا بیاورم
[ترجمه گوگل]یکی از بچه ها گفت که با بدبختی به دنیا آمده است

14. They gave my wife an epidural when she was giving birth.
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت زایمان می کرد بهش یه \"اپیدورال\" دادن
[ترجمه گوگل]آنها وقتی که تولد داشتند، به صورت مریض به همسر من دادند

پیشنهاد کاربران

زایمان، زاییدن


کلمات دیگر: