کلمه جو
صفحه اصلی

psychographic


وابسته به نمودار روانی، روان نموداری

انگلیسی به فارسی

وابسته به نمودار روانی، روان نموداری


وابسته به روان نمودار شناسی


روانشناسی


انگلیسی به انگلیسی

• (psychology) performed through the use of a psychograph (graph showing the relative strength of personality traits)

جملات نمونه

1. Target your exact audience with demographic and psychographic filters about real people.
[ترجمه ترگمان]مخاطب دقیق خود را با فیلتر جمعیت شناختی و psychographic در مورد افراد حقیقی هدف قرار دهید
[ترجمه گوگل]مخاطبین دقیق خود را با فیلترهای جمعیتی و روانشناختی درباره افراد واقعی هدف قرار دهید

2. This requires that you carefully remember, psychographic.
[ترجمه ترگمان] این نیاز داره که با دقت به یاد داشته باشی، \" psychographic
[ترجمه گوگل]این لازم است که شما به دقت بخوانید، روانشناسی

3. Various demographic, behavioural, and psychographic patterns are built up using techniques such as cluster analysis.
[ترجمه ترگمان]الگوهای مختلف جمعیتی، رفتاری و psychographic با استفاده از تکنیک هایی همچون تحلیل خوشه ای ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]الگوهای مختلف جمعیت شناختی، رفتاری و روانشناختی با استفاده از تکنیک هایی مانند تجزیه خوشه ای ساخته شده اند

4. First, the company established a psychographic profile of the target audience by asking men about their likes and dislikes as they used both the products and the packaging in their grooming ritual.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، شرکت پروفایل psychographic از مخاطبان هدف را با پرسیدن از افراد در مورد لایک و dislikes که آن ها از هر دو محصول و بسته بندی در مراسم نظافت خود استفاده می کردند، ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]اول، این شرکت یک نمایه روانشناختی از مخاطبان هدف را با پرسیدن مردان نسبت به خواسته هایشان و نادیده گرفتن آنها، به عنوان استفاده از محصولات و بسته بندی در مراسم گرامیداشت خود را

5. Characters, events, and background are all part of the stories, Dirghagama-sutra shaped both the functional characters and the psychographic ones.
[ترجمه ترگمان]شخصیت، رویدادها، و پس زمینه همگی بخشی از داستان هستند، Dirghagama - sutra هر دو شخصیت عملکردی و ویژگی های psychographic را شکل می دهد
[ترجمه گوگل]شخصیت ها، حوادث و پس زمینه همه بخشی از داستان است، Dirghagama-sutra شکل هر دو شخصیت های عملکردی و روانشناسی است

6. That means more cards and extended credit lines to current users and their demographic and psychographic cohorts.
[ترجمه ترگمان]این به معنای کارت های بیشتر و گسترش خطوط اعتباری به کاربران فعلی و گروهه ای جمعیتی و psychographic می باشد
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که کارت های بیشتر و خطوط اعتباری گسترش یافته به کاربران فعلی و گروه های جمعیتی و روان شناختی آنها

7. Surely you can think of a group of people that share a demo- or psychographic, that are appealing to an advertiser base and want to learn and share what they learn. . . for free.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا شما می توانید به گروهی از افرادی فکر کنید که یک demo یا psychographic را به اشتراک می گذارند، که برای advertiser جذاب هستند و می خواهند چیزهایی را یاد بگیرند که آن ها را رایگان یاد می گیرند
[ترجمه گوگل]مطمئنا شما می توانید از یک گروهی از افرادی که یک جنبش یا روانشناسی دارند و به یک بنیاد تبلیغ کننده علاقه مند هستند و بخواهید یاد بگیرند و به اشتراک بگذارید رایگان

8. In general, there are three kinds of data source types, i. e., demographic data, in-dividual behavioral data and the psychographic or attitudinal data.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی سه نوع منبع داده وجود دارد، i ای داده های جمعیتی، داده های رفتاری - و داده های نگرشی یا نگرشی
[ترجمه گوگل]به طور کلی، سه نوع منبع داده وجود دارد: i الف, داده های جمعیتی، داده های رفتاری فردی و اطلاعات روانشناختی یا نگرشی

پیشنهاد کاربران

روانشناختی


کلمات دیگر: