کلمه جو
صفحه اصلی

auntie

انگلیسی به فارسی

خاله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) aunt.

• term of endearment for one's aunt
your auntie is your aunt; an informal word.

جملات نمونه

1. Auntie Ann put a huge wedge of fruit cake on my plate.
[ترجمه ترگمان]عمه آن کیک میوه ای بزرگی را روی بشقاب من گذاشت
[ترجمه گوگل]Auntie Ann یک قاشق بزرگ از کیک میوه بر روی بشقاب من قرار داده است

2. When dinner was done and cleared away, Auntie Lou made some tea.
[ترجمه ترگمان]وقتی شام تمام شد و رفت، عمه \"لو\" چای درست کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که شام ​​انجام شد و پاک شد، Auntie لو ساخته شده چای

3. Auntie and Uncle suggested she serve in the shop.
[ترجمه ترگمان]عمه و عمو هم پیشنهاد دادن که تو مغازه خدمت کنه
[ترجمه گوگل]اونیتی و عمو پیشنهاد دادند که او در مغازه خدمت کند

4. " Auntie told me not to run, " he explained, " on account of my asthma. ”.
[ترجمه ترگمان]او توضیح داد: \" عمه به من گفت که فرار نکنم \"
[ترجمه گوگل]او توضیح داد: "اونتی به من گفت که نباید فرار کنه، به خاطر آسم من  "

5. His uncle is dead, but his auntie still lives here.
[ترجمه ترگمان]عموش مرده، اما خاله جون هنوز اینجا زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]عموی او مرده است، اما پدرش هنوز اینجا زندگی می کند

6. Auntie Hilda and Uncle Jack couldn't fuss over them enough.
[ترجمه ترگمان]عمه هیلدا و عمو جک نمی توانستند زیاد سر و صدا کنند
[ترجمه گوگل]خانم هیلدا و عمو جک نمی توانستند به اندازه کافی از آنها سوء استفاده کنند

7. Auntie Pat is getting a little tipsy again.
[ترجمه ترگمان]عمه جان پات دوباره مست می شود
[ترجمه گوگل]اتی پت دوباره به تیغه کوچکی می رسد

8. She played him a song about whisky her Auntie Muriel had taught her, on Integrity
[ترجمه ترگمان]عمه موریل با آهنگی که عمه موریل به او آموخته بود برایش شعر می نواخت
[ترجمه گوگل]او یک ترانه درباره ویسکی را به او داد، او Auntie Muriel او را در Integrity آموزش داده بود

9. Auntie Reno said as she pushed her way past me.
[ترجمه ترگمان]عمه \"رنو\" گفت که از جلوی من رد شد
[ترجمه گوگل]اونتی رینو گفت: او راهش را از من دور کرد

10. It was Auntie Muriel taught me to play the harmonica.
[ترجمه ترگمان]عمه موریل بود که به من یاد داد که ساز دهنی بزنم
[ترجمه گوگل]آنتونی موریله به من آموخت که بازی سازگار باشد

11. Uncle Ewan and Auntie Ursula had come round and they stayed late.
[ترجمه ترگمان]عمو Ewan و عمه اورسلا هم برگشتن و دیر کردن
[ترجمه گوگل]عمو اوان و اونیتی اورسولا دور شده بودند و دیر شده بودند

12. So Auntie, her umbrella in one hand and her handbag in the other, set out.
[ترجمه ترگمان]عمه جون، چتر او در یک دست و کیف دستی اش در دست دیگر بود
[ترجمه گوگل]بنابراین تونتی، چتر خود را در یک دست و کیف دستی خود را در دیگری، تنظیم شده است

13. Now just have faith in your Auntie Noreen.
[ترجمه ترگمان] حالا فقط به عمه \"noreen\" ایمان داشته باش
[ترجمه گوگل]در حال حاضر فقط به Auntie Noreen ایمان داشته باشید

14. Uncle Leonard and Auntie Midge, more appropriately to their characters, would have had nervous breakdowns.
[ترجمه ترگمان]عمو لئونارد و عمه مارچ بیشتر به شخصیت آن ها رفتار می کردند و would عصبی می شدند
[ترجمه گوگل]عمو لئونارد و آونتی مید، که بیشتر به کاراکترهایشان مناسب بود، شکستگی عصبی داشتند

15. My Auntie runs the riding stables with her work partner. has a pony on loan.
[ترجمه ترگمان]عمه جون، عمه جون، با هم کار خودش اصطبل رو اداره می کنه یه اسب داره که بهش وام میده …
[ترجمه گوگل]عروسی من کنسول های سواری را با شریک کار خود اجرا می کند  دارای یک تسویه حساب وام است

پیشنهاد کاربران

خاله خانم /عمه خانم

خاله جون/عمه جون

خاله ، خواهر مادر


کلمات دیگر: