• of psychoanalysis, of freud's method for treating mental illness through study of unconscious mental processes
psychoanalytical
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The psychoanalytical school, almost by definition has based itself on supra-historical assumptions which have been almost valueless in detailed analyses.
[ترجمه ترگمان]مکتب psychoanalytical، تقریبا با تعریف، خود را بر مفروضات historical که در تجزیه و تحلیل های دقیق تقریبا هیچ ارزشی ندارند، قرار داده است
[ترجمه گوگل]مدرسه روانکاوی، تقریبا با تعریف، خود را بر پایه فرضیات فراتر از تاریخی قرار داده است که در تجزیه و تحلیل های دقیق تقریبا بی ارزش هستند
[ترجمه گوگل]مدرسه روانکاوی، تقریبا با تعریف، خود را بر پایه فرضیات فراتر از تاریخی قرار داده است که در تجزیه و تحلیل های دقیق تقریبا بی ارزش هستند
2. So it is justifiable to apply Freud's psychoanalytical theory to the study of the play so that it might be more comprehensible and accepted by the western readers and audience.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، استفاده از تیوری psychoanalytical فروید برای مطالعه نمایشنامه توجیه پذیر است، به طوری که ممکن است قابل فهم و پذیرفته توسط خوانندگان و مخاطبان غربی باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، تئوری روانکاوی فروید برای مطالعه بازی قابل توجیه است تا بتواند خوانندگان و مخاطبان غربی آن را قابل درک و پذیرفته باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین، تئوری روانکاوی فروید برای مطالعه بازی قابل توجیه است تا بتواند خوانندگان و مخاطبان غربی آن را قابل درک و پذیرفته باشد
3. Then he will judge the same anecdote in psychoanalytical terms, giving it a different dimension.
[ترجمه ترگمان]سپس او همان anecdote را در عبارات psychoanalytical داوری می کند و به آن یک بعد متفاوتی می دهد
[ترجمه گوگل]سپس در شرایط روانکاوی همان حادثه را قضاوت خواهد کرد، و آن را ابعاد دیگری می دهد
[ترجمه گوگل]سپس در شرایط روانکاوی همان حادثه را قضاوت خواهد کرد، و آن را ابعاد دیگری می دهد
4. Schools of psychology, like behaviourist and psychoanalytical ones, in modern times, have developed their own understanding with regard to the causes of dreams.
[ترجمه ترگمان]مدارس روان شناسی مانند behaviourist و psychoanalytical در دوران مدرن درک خود را با توجه به علل خواب ها توسعه داده اند
[ترجمه گوگل]مدارس روانشناسی، مانند رفتارهای روانکاوی و روانکاوی، در دوران مدرن، درک خود را با توجه به علل رویاها درک کرده اند
[ترجمه گوگل]مدارس روانشناسی، مانند رفتارهای روانکاوی و روانکاوی، در دوران مدرن، درک خود را با توجه به علل رویاها درک کرده اند
5. There are no psychoanalytical shortcuts into my pants, okay?
[ترجمه ترگمان]هیچ راه میان بر توی شلوارم وجود نداره، باشه؟
[ترجمه گوگل]هیچ کلید میانبر روانکاوی در شلوار من وجود ندارد، خوب؟
[ترجمه گوگل]هیچ کلید میانبر روانکاوی در شلوار من وجود ندارد، خوب؟
6. The author challenges the tactics of psychoanalytical view on "sex" in The View of Moon in the Lotus Pond, and believes the essay is a text to describe a personal ideal.
[ترجمه ترگمان]نویسنده در مورد \"سکس\" در نمایش ماه در دهه لوتوس قرار دارد و معتقد است که این مقاله یک متن برای توصیف یک ایده آل شخصی است
[ترجمه گوگل]نویسنده به بررسی تاکتیکهای دیدگاه روانکاوی بر �جنس� در نمایش ماه در حوضه لوتوس می پردازد و معتقد است که مقاله یک متن برای توصیف یک ایده شخصی است
[ترجمه گوگل]نویسنده به بررسی تاکتیکهای دیدگاه روانکاوی بر �جنس� در نمایش ماه در حوضه لوتوس می پردازد و معتقد است که مقاله یک متن برای توصیف یک ایده شخصی است
7. "I tested out the psychoanalytical theories, and they simply did not hold water, " he said Monday.
[ترجمه ترگمان]او روز دوشنبه گفت: \" من تئوری های psychoanalytical را امتحان کردم و آن ها به سادگی آب نگرفتند \"
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من نظریه های روانکاوانه ای را آزمایش کردم و آنها به سادگی آب را نداشتند '
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من نظریه های روانکاوانه ای را آزمایش کردم و آنها به سادگی آب را نداشتند '
8. Then there was a host of American psychoanalytical studies about the relations between schizophrenia and perception.
[ترجمه ترگمان]سپس گروهی از مطالعات psychoanalytical آمریکایی در مورد روابط بین شیزوفرنی و ادراک وجود دارد
[ترجمه گوگل]پس از آن، بسیاری از مطالعات روانکاوی آمریکایی درباره روابط بین اسکیزوفرنی و ادراک وجود داشت
[ترجمه گوگل]پس از آن، بسیاری از مطالعات روانکاوی آمریکایی درباره روابط بین اسکیزوفرنی و ادراک وجود داشت
9. Kraepelin rejected the psychoanalytical theories that placed innate sexuality or early sexual experiences at the root of mental illness.
[ترجمه ترگمان]Kraepelin نظریه های psychoanalytical را که تمایلات جنسی و یا تجربیات جنسی اولیه را در ریشه بیماری روانی قرار می دادند، رد کرد
[ترجمه گوگل]کراپلین نظریه های روانکاوی را رد کرد که جنسیت ذاتی یا تجربیات جنسی اولیه را در ریشه بیماری روانی قرار داد
[ترجمه گوگل]کراپلین نظریه های روانکاوی را رد کرد که جنسیت ذاتی یا تجربیات جنسی اولیه را در ریشه بیماری روانی قرار داد
10. For older neuroscientists, resistance to the return of psychoanalytical ideas comes from the specter of the seemingly indestructible edifice of Freudian theory in the early years of their careers.
[ترجمه ترگمان]برای عصب شناسان قدیمی تر، مقاومت در برابر بازگشت ایده های psychoanalytical از شبح عمارت به ظاهر فناناپذیر نظریه فرویدی است
[ترجمه گوگل]برای دانشمندان علوم انسانی بزرگتر، مقاومت در برابر بازگشت ایده های روانکاویانه، از حوادث ساختمان ظاهرا نابودگرانه تئوری فروید در سال های اولیه کارهایشان حاصل می شود
[ترجمه گوگل]برای دانشمندان علوم انسانی بزرگتر، مقاومت در برابر بازگشت ایده های روانکاویانه، از حوادث ساختمان ظاهرا نابودگرانه تئوری فروید در سال های اولیه کارهایشان حاصل می شود
11. Based on Freudian psychoanalytical theories, the paper examines Brown's collapse of ego-ideal, his personality disorder, and his anxiety and agony from the perspective of personality drive.
[ترجمه ترگمان]براساس نظریه های psychoanalytical فروید، این مقاله تجزیه و تحلیل Brown of ego، اختلال شخصیت او، و اضطراب و رنج او از دیدگاه رانندگی شخصیت را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه های روانکاوی فروید، مقاله فروپاشی فروپاشی ایده آل خود، اختلال شخصیت او، و اضطراب و اضطراب و اضطراب او را از منظر شخصیت در حال بررسی است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه های روانکاوی فروید، مقاله فروپاشی فروپاشی ایده آل خود، اختلال شخصیت او، و اضطراب و اضطراب و اضطراب او را از منظر شخصیت در حال بررسی است
12. From a psychoanalytical perspective. Dickinson may have written this poem in order to work out her own fear about death.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه psychoanalytical دیکنسون ممکن است این شعر را نوشته باشد تا ترس خود را در مورد مرگ بیان کند
[ترجمه گوگل]از منظر روانکاوی دیکنسون ممکن است این شعر را نوشته باشد تا ترس خود را در مورد مرگ به وجود آورد
[ترجمه گوگل]از منظر روانکاوی دیکنسون ممکن است این شعر را نوشته باشد تا ترس خود را در مورد مرگ به وجود آورد
13. It can be argued that formalism is fundamentally irreconcilable with other readings-especially, in this instance, psychoanalytical readings.
[ترجمه ترگمان]می توان استدلال کرد که فرمالیسم به طور بنیادی با دیگر خوانش ها منافات دارد - به خصوص در این مورد، psychoanalytical خوانش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که فرمالیتم اساسا با سایر قرائت ها غیر قابل انطباق است - به ویژه در این مورد، قرائت های روانکاوی
[ترجمه گوگل]می توان استدلال کرد که فرمالیتم اساسا با سایر قرائت ها غیر قابل انطباق است - به ویژه در این مورد، قرائت های روانکاوی
14. He adds that what is supposed to characterise a gifted minority is revealed by psychoanalytical thought to be commonplace.
[ترجمه ترگمان]او اضافه می کند که چیزی که تصور می شود توصیف یک اقلیت با استعداد است، توسط psychoanalytical که تصور می شود مبتذل باشد، آشکار می شود
[ترجمه گوگل]او اضافه می کند که آنچه که انتظار می رود یک اقلیت با استعداد را توصیف می کند، توسط تفکر روانکاوی به نظر می رسد که شایع است
[ترجمه گوگل]او اضافه می کند که آنچه که انتظار می رود یک اقلیت با استعداد را توصیف می کند، توسط تفکر روانکاوی به نظر می رسد که شایع است
15. Traditional theories include Superiority theory from the social-behavioral perspective, Relief theory from psychoanalytical perspective and Incongruity theory from cognitive psychological perspective.
[ترجمه ترگمان]نظریه های سنتی برتری خود را از دیدگاه اجتماعی - رفتاری، نظریه آسودگی از دیدگاه psychoanalytical و نظریه incongruity از دیدگاه روانشناسی شناختی شامل می شوند
[ترجمه گوگل]نظریه های سنتی عبارتند از نظریه برتری از دیدگاه اجتماعی-رفتاری، نظریه امداد از دیدگاه روانکاوی و نظریه ناهمخوانی از دیدگاه روان شناختی
[ترجمه گوگل]نظریه های سنتی عبارتند از نظریه برتری از دیدگاه اجتماعی-رفتاری، نظریه امداد از دیدگاه روانکاوی و نظریه ناهمخوانی از دیدگاه روان شناختی
پیشنهاد کاربران
روانکاوی
مربوط به روانکاوی ( معنای مستقیم واژه روانکاوی نمیدهد )
نوعی بیماری روانی که ریشه در دوران کودکی دارد ( بر اساس نظریه فروید )
نوعی بیماری روانی که ریشه در دوران کودکی دارد ( بر اساس نظریه فروید )
کلمات دیگر: