کلمه جو
صفحه اصلی

overcoat


معنی : پالتو
معانی دیگر : پالتو

انگلیسی به فارسی

پالتو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an outer coat worn in rainy or cold weather.

• coat, outer coat
an overcoat is a thick, warm coat.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مانتو - پالتو - اورکت - بارانی

مترادف و متضاد

پالتو (اسم)
topcoat, greatcoat, overcoat

جملات نمونه

1. her overcoat had two capacious pockets
پالتو او دو جیب جادار داشت.

2. her overcoat was bordered with fur
پالتو او دارای حاشیه ای از خز بود.

3. my overcoat is lined with silk
پالتو من با ابریشم آستر شده است (آستر ابریشمی دارد).

4. this overcoat costs an arm and a leg
قیمت این پالتو سر به آسمان می زند.

5. a light overcoat
پالتو سبک

6. a stylish overcoat
پالتو شیک

7. hang your overcoat on the hook
پالتو خود را به چنگک بیاویز.

8. he buttoned his overcoat and went out
دکمه های پالتو خود را بست و رفت بیرون.

9. i hung my overcoat from the hook
پالتو خود را از قلاب آویختم.

10. i removed my overcoat
پالتو خود را درآوردم.

11. she hung my overcoat in the closet
او پالتو مرا در کمد آویخت.

12. she pawned her overcoat and bought bread with the money
پالتو خود را گرو گذاشت و با پول آن نان خرید.

13. clad in a green overcoat
ملبس به پالتو سبز

14. he skinned off his overcoat
پالتو خود را کند.

15. he stripped the dead soldier's overcoat and ran away
پالتو سرباز مرده را کند و فرار کرد.

16. he took his hat and overcoat and left
کلاه و پالتو خود را برداشت و رفت.

17. the hot iron seared my overcoat
اتوی داغ سطح پالتوی مرا سوزاند.

18. i undid the hem of my overcoat to make it longer
سجاف پالتو خود را شکافتم تا آن را بلندتر کنم.

19. she shook the snow off her overcoat
برف ها را از روی پالتوی خویش تکاند.

20. she was wearing an old disreputable overcoat
او پالتو کهنه و ناجوری بتن داشت.

21. it takes twenty skins to make an overcoat
برای درست کردن یک پالتو بیست تخته پوست لازم است.

22. he skipped over to his house to get his overcoat
پرید رفت منزل پالتوش را بیاورد.

23. He did't need the overcoat, so he hung it back in the wardrobe.
[ترجمه ترگمان]او به پالتو احتیاج نداشت، بنابراین آن را در کمد اویزان کرد
[ترجمه گوگل]او به پالت نیاز ندارد، بنابراین او را در کمد لباس آویزان کرد

24. I'd like to change this overcoat for one in a larger size.
[ترجمه ترگمان]دوست دارم این پالتو را به اندازه یک سایز بزرگ تر عوض کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم این پالتو را برای یکی در اندازه بزرگتر تغییر دهم

25. You should wear an overcoat in such a cold day.
[ترجمه ترگمان] تو باید یه پالتو تو این روز سرد بپوشی
[ترجمه گوگل]در چنین روزهای سرد باید یک پالتو را بپوشید

26. The overcoat has to be drawn in to fit him.
[ترجمه ترگمان]باید پالتو را پوشید تا او را جا به جا کند
[ترجمه گوگل]پالتو باید بر روی آن قرار بگیرد

27. He burdened himself with a heavy overcoat.
[ترجمه ترگمان]با پالتوی سنگین خود را روی دوش انداخت
[ترجمه گوگل]او خود را با یک پالتوی سنگین بار سنگین کرد

28. He wore a thick overcoat as a protection against the bitter cold.
[ترجمه ترگمان]پالتوی کلفتی به تن داشت که از سرمای گزنده محافظت می کرد
[ترجمه گوگل]او یک پتو ضخیم به عنوان حفاظت در برابر سرد تلخ پوشید

پیشنهاد کاربران

پالتو بلند تا زیر زانو مخصوص آقایان

سوشرت

بالاپوش

overcoat ( علوم نظامی )
واژه مصوب: گرم‏پوش
تعریف: نوعی لباس گرم که نظامیان در فصل سرما بر روی لباس های دیگر می‏پوشند و بالاتنه را می‏پوشاند


کلمات دیگر: