کلمه جو
صفحه اصلی

robe


معنی : پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن
معانی دیگر : ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (قدیمی) جامه، رجوع شود به: lap robe

انگلیسی به فارسی

ردا، لباس بلند و گشاد، جامه بلند زنانه، پوشش،جامه دربر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a long, loose gown or outer garment, such as one worn by certain officials or during certain ceremonies.
مترادف: gown, vestment

(2) تعریف: a similar garment for informal use at home; bathrobe.
مترادف: bathrobe, dressing gown, housecoat, wrapper
مشابه: gown

(3) تعریف: a blanket or other covering used for warmth.
مترادف: afghan, lap robe, wrap

• any long loose garment; dress, gown
dress oneself in a long loose garment; put on a dress, put on a gown
a robe is a loose piece of clothing which reaches the ground.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] لباس روی بلند و شل - لباس زنانه یک تکه و لطیف - لباس زنانه محلی یا ملی یا رسمی - ردا - لباس بلند و گشاد - جامه بلند زنانه - پوشش

مترادف و متضاد

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

رداء (اسم)
cloak, burnous, burnouse, mantle, robe, toga

خرقه (اسم)
cloak, sackcloth, mantle, robe, gown, stole, hairshirt

جامه بلند زنانه (اسم)
robe, gown

لباس بلند و گشاد (اسم)
robe

خلعت (اسم)
robe

جامه دربر کردن (فعل)
robe

gown, often for wearing at home


Synonyms: bathrobe, cape, costume, covering, dress, dressing gown, frock, garment, habit, housecoat, kimono, mantle, muumuu, negligee, outfit, peignoir, vestment, wrapper


جملات نمونه

1. She was wearing only a thin robe over a flimsy nightdress, and her feet were bare.
[ترجمه ترگمان]پیراهن نازکی به تن داشت که لباس خواب نازکی به تن داشت و پاهایش برهنه بود
[ترجمه گوگل]او تنها یک کت و شلوار نازک روی یک لباس شبنم نازک پوشید و پاهای او لخت بودند

2. The robe was held at the waist by a cord.
[ترجمه ترگمان]ردایش را طنابی به کمر گرفته بود
[ترجمه گوگل]روپیه در کمر توسط بند ناف نگه داشته شد

3. Ryle put on a robe and went down to the kitchen.
[ترجمه ترگمان]Ryle لباس پوشید و به آشپزخانه رفت
[ترجمه گوگل]ریل بر روپوش گذاشت و به آشپزخانه رفت

4. The emperor was clad in a rich robe encrusted with jewels.
[ترجمه ترگمان]امپراطور لباس پوشیده از جواهرات را پوشیده بود
[ترجمه گوگل]امپراتور در لباس غنی پوشیدنی با جواهرات پوشید

5. The outer garment was a loose-fitting robe.
[ترجمه ترگمان]لباس بیرونی یک ردای گشاد گشاد بود
[ترجمه گوگل]لباس بیرونی یک ریمل شلاق بود

6. He huddled on his robe and ran into the room to answer the telephone.
[ترجمه ترگمان]او روی ردایش کز کرد و به اتاق دوید تا به تلفن جواب دهد
[ترجمه گوگل]او در رختخواب خود قرار گرفت و به اتاق پاسخ داد تا به تلفن پاسخ دهد

7. He wrapped a robe around himself before answering the door.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به در جواب بدهد شنل را دور خودش پیچید
[ترجمه گوگل]او قبل از پاسخ دادن به درب، یک لباس را در اطراف خود پیچید

8. She wore a battered old robe.
[ترجمه ترگمان]لباس کهنه کهنه ای به تن داشت
[ترجمه گوگل]او لباس گشاد قدیمی را پوشید

9. There's a robe hanging from the back of the door. Throw me your clothes.
[ترجمه ترگمان]یک ردا از پشت در اویزان است لباسات رو بنداز
[ترجمه گوگل]یک دستبند حلق آویز از پشت درب وجود دارد لباسهایت را بفروشی

10. That long white robe I had seen him in that night was a sort of hospital gown.
[ترجمه ترگمان]آن ردای بلند سفید که او را در آن شب دیده بودم یک نوع لباس بیمارستان بود
[ترجمه گوگل]این لباس سفید بلند که او آن شب را دیده بود، یک لباس شیک و مد روز بود

11. Mesmerized, she slipped off her robe and eased into the bed.
[ترجمه ترگمان]مسحور، که مسحور شده بود، ردایش را از تن درآورد و به رختخواب رفت
[ترجمه گوگل]مسخره بازی کرد، لباسش را تکان داد و به تخت افتاد

12. That done, the sick man and the buffalo robe were removed.
[ترجمه ترگمان]این کار تمام شد، مرد مریض و لباس بوفالو دور شدند
[ترجمه گوگل]این کار انجام شد، مرد بیمار و ریمل بوفالو حذف شد

13. There was something rather nasty about the robe of woven-together eyes.
[ترجمه ترگمان]چیزی نسبتا کثیف در مورد ردا بودن با هم وجود داشت
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد ریمل چشم بافته شده وجود دارد

14. He was wearing a dark robe, made darker by constant wear and irregular washings.
[ترجمه ترگمان]او یک ردای سیاه به تن داشت که با پوشیدن لباس های مرتب و washings نامنظم تیره تر می شد
[ترجمه گوگل]او پوشیدن یک ریمل تیره داشت، با سایش ثابت و شستشوی های نامنظم تیره تر می شد

The king and queen were robed in blue.

شاه و ملکه جامه‌ی آبی به تن داشتند.


پیشنهاد کاربران

روپوش

خلعت

Lab robe. . . . روپوش ازمایشگاه

روبدوشامبر

حولۀ پالتویی حمام


کلمات دیگر: