کلمه جو
صفحه اصلی

scratching

انگلیسی به فارسی

خارش، خاراندن، خراشیدن، قلم زدن، خراش دادن، خراشاندن، خط زدن، خارش کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of scraping; act of making a small cut; act of scraping with the fingernails to relieve an itch; act of making a grating sound; act of scribbling; process of obtaining with difficulty; act of deleting

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خراش - خراشیدن - صدمه دیدن غلتک چاپ

جملات نمونه

1. she was scratching her poll
داشت سرش را می خاراند.

2. the dog was scratching the door
سگ داشت در را با پنجه می خراشید.

3. The dog was scratching at an itch behind its left ear.
[ترجمه ترگمان]سگ پشت گوش چپش به خارش افتاده بود
[ترجمه گوگل]سگ با خارش در پشت سر گوشش خراشیده بود

4. If you keep scratching away at that spot, you'll break the skin.
[ترجمه ترگمان]اگر در آن مکان به scratching ادامه بدهی پوست را می شکنی
[ترجمه گوگل]اگر در آن نقطه خراشیده باشید، پوست شما را شکستن

5. He has this irritating mannerism of constantly scratching his nose.
[ترجمه ترگمان]این طرز رفتار irritating مدام دماغش را می خاراند
[ترجمه گوگل]او این شیوه ی تحریک کننده را دارد که دائما در حال سقوط بینی خود است

6. Scratching the rash will make it worse.
[ترجمه ترگمان] و جوش رو هم بدتر می کنه
[ترجمه گوگل]خارش راش آن را بدتر می کند

7. The dog kept scratching at the door to go out.
[ترجمه ترگمان]سگ از در بیرون رفت و از در بیرون رفت
[ترجمه گوگل]سگ نگه داشتن خراش در داخل به بیرون رفتن

8. We just manage to keep scratching along.
[ترجمه ترگمان]ما فقط سعی می کنیم به scratching ادامه بدیم
[ترجمه گوگل]ما فقط موفق به ادامه خراش در کنار

9. The dog is always scratching.
[ترجمه ترگمان] سگه همیشه
[ترجمه گوگل]سگ همیشه خراش است

10. The dog was scratching at the door to be let in.
[ترجمه ترگمان]سگ داشت به در چنگ می انداخت تا وارد شود
[ترجمه گوگل]سگ در درون در آغوش گرفت و اجازه داد

11. I was awake all night scratching my mosquito bites.
[ترجمه ترگمان]تمام شب از خواب بیدار بودم و نیش حشرات را نیش می زدم
[ترجمه گوگل]بیدار شدم تمام شب نیش می زد

12. He was scratching his mosquito bites.
[ترجمه ترگمان]او نیش پشه خود را می خاراند
[ترجمه گوگل]او نیش پشه اش را خراشیده بود

13. A lot of people must be scratching their heads about which way to vote.
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم باید سرشان را scratching که چه راهی برای رای دادن دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم باید سر خود را در مورد راه رای دادن خراشیده کنند

14. The dog's scratching at the door - he wants to be let in.
[ترجمه ترگمان]سگ به در چنگ می زند - می خواهد داخل شود
[ترجمه گوگل]خراش سگ در درب - او می خواهد اجازه بدهد

15. A few scrawny chickens were scratching around the yard.
[ترجمه ترگمان]چند جوجه لاغر و لاغر در حیاط چنگ می زدند
[ترجمه گوگل]چند جوجه خشخاش در اطراف حیاط خراشیده بود

پیشنهاد کاربران

خاراندن ، خراشیدن

زیاد کردن جمله ها در رابطه با کلمه ها


کلمات دیگر: