کلمه جو
صفحه اصلی

reducing

انگلیسی به فارسی

کاهش می یابد، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، ساده کردن، تنزل دادن، استحاله کردن، مطیع کردن، خرد کردن، خرد ساختن


انگلیسی به انگلیسی

• decreasing, lessening, diminishing

دیکشنری تخصصی

[نساجی] احیاء کردن - کم کردن - نازک کردن

جملات نمونه

1. a rising sentiment for reducing the taxes
گرایش فزاینده برای کاهش مالیات ها

2. the government's new plan for reducing inflation
برنامه ی جدید دولت برای کاستن تورم

3. you won't be able to sell it other than by reducing the price
نمی توانی آن را بفروشی مگر با کم کردن قیمت.

4. The obvious way of reducing pollution is to use cars less.
[ترجمه ترگمان]روش بدیهی کاهش آلودگی استفاده از اتومبیل کم تر است
[ترجمه گوگل]روش آشکار کاهش آلودگی این است که کمتر از اتومبیل استفاده شود

5. Reducing the income will further impoverish these families and could tempt an offender into further crime.
[ترجمه ترگمان]کاهش درآمد موجب کاهش بیشتر این خانواده ها خواهد شد و می تواند مجرم را به ارتکاب جرم بیشتر تحریک کند
[ترجمه گوگل]کاهش درآمد بیشتر این خانواده ها را نابود می کند و ممکن است مجرمان را مجبور به جرم بیشتر کند

6. Reducing inflation is central to the government's economic policy.
[ترجمه ترگمان]کاهش تورم در سیاست اقتصادی دولت مرکزی است
[ترجمه گوگل]کاهش تورم در سیاست اقتصادی دولت مهم است

7. The company was not helped along by reducing the price of CPU.
[ترجمه ترگمان]شرکت با کاهش قیمت سی پی یو به این شرکت کمک نکرد
[ترجمه گوگل]این کمپانی با کاهش قیمت CPU همکاری نکرد

8. Reducing the number of staff is certain to inflame the already angry medical profession.
[ترجمه ترگمان]کاهش تعداد پرسنل در آتش زدن حرفه پزشکی خشمگین در حال حاضر مشخص است
[ترجمه گوگل]قطعا تعداد کارکنان قطعا باعث سوء استفاده حرفه ای پزشکی عصبانی خواهد شد

9. Farming has been mechanized, reducing the need for labour.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی مکانیزه شده است و نیاز به کار را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]کشاورزی به وسیله مکانیزه شده است، و نیاز به کار کاهش می یابد

10. The company is reducing the size of its workforce.
[ترجمه ترگمان]شرکت اندازه نیروی کار خود را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این شرکت حجم نیروی کار خود را کاهش می دهد

11. These measures would make a valuable contribution towards reducing industrial accidents.
[ترجمه ترگمان]این اقدامات کمک ارزشمندی به کاهش حوادث صنعتی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این اقدامات سهم قابل توجهی در کاهش تلفات صنعتی ایجاد می کند

12. By reducing the financial allocations, the government was choking the life out of their schools.
[ترجمه ترگمان]با کاهش اعتبارات مالی، دولت در حال خفه کردن زندگی از مدارس آن ها بود
[ترجمه گوگل]با کاهش بودجه مالی، دولت از مدارس خود خسته شده بود

13. The talks resulted in reducing the number of missiles/missile reduction.
[ترجمه ترگمان]این گفتگوها منجر به کاهش تعداد موشک ها \/ کاهش موشک شد
[ترجمه گوگل]این مذاکرات موجب کاهش تعداد موشکها / کاهش موشکی شد

14. His economic policies have won widespread praise for reducing government debt.
[ترجمه ترگمان]سیاست های اقتصادی او تحسین گسترده ای را برای کاهش بدهی های دولت به دست آورده است
[ترجمه گوگل]سیاست های اقتصادی وی برای کاهش بدهی های دولتی ستایش گسترده ای به دست آورده است

15. Reducing the number of road deaths is not simply a matter of improving roads.
[ترجمه ترگمان]کاهش شمار تلفات جاده ای تنها مساله بهبود راه ها نیست
[ترجمه گوگل]کاهش تعداد مرگ و میر در جاده ها صرفا یک مسئله بهبود جاده ها نیست

پیشنهاد کاربران

معنی:کاهش

کاهش
کاهش دادن
کم کردن
کم شدن

معنی: کاهش _هم معنی :lessen

کاستی، تقلیل، تلخیص، تخفیف

تحویل پذیر .

تبدیل

کم کردن. کاهش دادن
Low - off


کلمات دیگر: