(جامه ی زنان هندی) ساری (saree هم می نویسند)، saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند
sari
(جامه ی زنان هندی) ساری (saree هم می نویسند)، saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند
انگلیسی به فارسی
( saree ) ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچه ای که بدور بدن می پیچند
ساری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: saris
حالات: saris
• : تعریف: a long lightweight rectangle of fine cloth which, when wrapped around the waist and over the shoulder, becomes the normal dress of the majority of Hindu women.
• traditional dress worn by hindu women (comprised of a long piece of fabric that is wrapped around the body)
a sari is a piece of clothing worn especially by indian women. it consists of a long piece of thin material that is wrapped around the body.
a sari is a piece of clothing worn especially by indian women. it consists of a long piece of thin material that is wrapped around the body.
دیکشنری تخصصی
[نساجی] ساری - لباس محلی و ملی زنان هندوستان و پاکستان
جملات نمونه
1. The sari had gold strands threaded through the material.
[ترجمه ترگمان]ساری رشته های طلایی داشت که از میان مواد عبور می کرد
[ترجمه گوگل]ساری رشته های طلا را از طریق مواد رشته ای ریخته بود
[ترجمه گوگل]ساری رشته های طلا را از طریق مواد رشته ای ریخته بود
2. With a sari Psepha unfolded his great wings and launched himself from his tree.
[ترجمه ترگمان]با ساری چین دار بال های بزرگش را باز کرد و خود را از درخت بلند کرد
[ترجمه گوگل]با یک ساری، پسیا بالهای بزرگش را باز کرد و خودش را از درختش پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]با یک ساری، پسیا بالهای بزرگش را باز کرد و خودش را از درختش پرتاب کرد
3. Shoogra was in a sari of gold brocade.
[ترجمه ترگمان]Shoogra در لباس زربفت gold بود
[ترجمه گوگل]Shoogra در یک ساری از گلدان طلایی بود
[ترجمه گوگل]Shoogra در یک ساری از گلدان طلایی بود
4. Look out for sari fabrics, unusual sheeting and large shawls.
[ترجمه ترگمان]به پارچه های ساری و پارچه های غیر معمول نگاه کنید
[ترجمه گوگل]به دنبال پارچه های ساری، ورق های غیر معمول و سایه های بزرگ باشید
[ترجمه گوگل]به دنبال پارچه های ساری، ورق های غیر معمول و سایه های بزرگ باشید
5. Sari system computer program instruction mortar to control and 30 sections for selection, adjusting scope: 0 - 99 .
[ترجمه ترگمان]سیستم ساری سیستم ساری برای کنترل و ۳۰ بخش برای انتخاب، تنظیم دامنه: ۰ - ۹۹ است
[ترجمه گوگل]سیستم سیاری سیستم دستورالعمل آموزشی ملات برای کنترل و 30 بخش برای انتخاب، تنظیم محدوده 0 - 99
[ترجمه گوگل]سیستم سیاری سیستم دستورالعمل آموزشی ملات برای کنترل و 30 بخش برای انتخاب، تنظیم محدوده 0 - 99
6. The research, by Sari van Anders a behavioral neuroendocrinologist at the University of Michigan, focused on 18 and 19-year-old men in their first year of college.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق توسط مدل ساری Anders آندرس a رفتاری در دانشگاه میشیگان، بر ۱۸ و ۱۹ ساله در سال اول کالج متمرکز بود
[ترجمه گوگل]این تحقیق توسط ساری ون اندرس یک متخصص نورولوژیستهای رفتاری در دانشگاه میشیگان در 18 سالگی و 19 ساله در اولین سال تحصیل در کالج تمرکز داشت
[ترجمه گوگل]این تحقیق توسط ساری ون اندرس یک متخصص نورولوژیستهای رفتاری در دانشگاه میشیگان در 18 سالگی و 19 ساله در اولین سال تحصیل در کالج تمرکز داشت
7. Dressed in her signature blue-bordered sari and shod in sandals despite below-zero temperatures, the former Agnes Bojaxhiu received that ultimate worldly accolade, the Nobel Peace Prize.
[ترجمه ترگمان]اگنس Bojaxhiu که با ساری آبی و پوشیده با صندل های خود با صندل های زیر صفر پوشیده شده بود، این accolade نهایی دنیوی و جایزه صلح نوبل را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]Agnes Bojaxhiu قبیله نشین صلح نوبل در این رقابت ها در ساری با نام تجاری آبی پوشانده شده و در صندل ها با دمای پایین زیر صفر قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]Agnes Bojaxhiu قبیله نشین صلح نوبل در این رقابت ها در ساری با نام تجاری آبی پوشانده شده و در صندل ها با دمای پایین زیر صفر قرار گرفته است
8. Also, each sari is billowing out in the same direction, and the women are evenly separated, which adds to the sense of harmony.
[ترجمه ترگمان]هم چنین هر ساری در یک جهت موج می زند و زنان به طور مساوی از هم جدا می شوند، که به حس سازگاری می افزاید
[ترجمه گوگل]همچنین، هر یک از ساری ها در همان جهت بیرون می آید و زنان به طور یکنواخت جدا می شوند، که به معنای هماهنگی می افزاید
[ترجمه گوگل]همچنین، هر یک از ساری ها در همان جهت بیرون می آید و زنان به طور یکنواخت جدا می شوند، که به معنای هماهنگی می افزاید
9. Several times a day, Devi drapes a red sari above her blue eyes, hoists a 5-gal. (10 L) brass vessel atop her head and walks to the nearest hand pump.
[ترجمه ترگمان]دو بار در روز، دوی دوی ساری قرمز بر بالای چشمان آبی او اویزان می کنند و یک - ۵ ساله را بالا می برند (۱۰ لیتر)یک کشتی برنجی بالای سر او و به نزدیک ترین پمپ دستی می رود
[ترجمه گوگل]چند بار در روز، Devi یک ساری قرمز بالای چشمان آبی خود را قرمز می کند، 5 تا گل را می کشد (10 لیتر) برنج بر روی سر او قرار دارد و به نزدیکترین پمپ دستی حرکت می کند
[ترجمه گوگل]چند بار در روز، Devi یک ساری قرمز بالای چشمان آبی خود را قرمز می کند، 5 تا گل را می کشد (10 لیتر) برنج بر روی سر او قرار دارد و به نزدیکترین پمپ دستی حرکت می کند
10. The owner of the sari and of the keys took the fold off her shoulder with a smile, and laid the keys on her lap as she went on with the game.
[ترجمه ترگمان]صاحب ساری و کلیدها دست از شانه او برداشتند و با لبخند کلید را روی زانوهایش گذاشت و با بازی شروع به بازی کرد
[ترجمه گوگل]صاحب ساری و کلیدها با یک لبخند از لبش جدا شد و کلید را در دامان او گذاشت تا با بازی ادامه دهد
[ترجمه گوگل]صاحب ساری و کلیدها با یک لبخند از لبش جدا شد و کلید را در دامان او گذاشت تا با بازی ادامه دهد
11. Tutup Rangkuman Contreng kotak untuk memperlihatkan sari berita penting, tapi bukan rangkuman tiap berita.
[ترجمه ترگمان]Tutup Rangkuman Contreng kotak untuk memperlihatkan berita penting، tapi bukan rangkuman tiap berita berita
[ترجمه گوگل]تاتوپ Rangkuman Contreng کوتاک خود را به عنوان یادداشت برداری از بریتانیا penting، tapi bukan rangkuman tiap berita
[ترجمه گوگل]تاتوپ Rangkuman Contreng کوتاک خود را به عنوان یادداشت برداری از بریتانیا penting، tapi bukan rangkuman tiap berita
12. A rich woman would wear a sari made of silk.
[ترجمه ترگمان]یک زن ثروتمند، ساری ابریشمی به تن می کرد
[ترجمه گوگل]یک زن غنی، ساری را از ابریشم می پوشاند
[ترجمه گوگل]یک زن غنی، ساری را از ابریشم می پوشاند
13. A young monkey named Sari woke up one morning and knew there was trouble.
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح یک میمون جوان به نام sari بیدار شد و فهمید که مشکلی پیش آمده است
[ترجمه گوگل]یک میمون جوان به نام ساری یک روز صبح بیدار شد و می دانست مشکل وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک میمون جوان به نام ساری یک روز صبح بیدار شد و می دانست مشکل وجود دارد
14. Today, five years later, Ratti Bai's sari was even shabbier, her hair even more gray and her eyes twice as dazed.
[ترجمه ترگمان]امروز، پنج سال بعد، ساری تازه شسته شده بود، موهایش بیشتر خاکستری بود و چشمانش دو برابر گیج شده بود
[ترجمه گوگل]امروز پنج سال بعد، ساری Ratti Bai حتی شبیه تر بود، موهایش حتی خاکستری تر و چشمانش دو برابر شد
[ترجمه گوگل]امروز پنج سال بعد، ساری Ratti Bai حتی شبیه تر بود، موهایش حتی خاکستری تر و چشمانش دو برابر شد
15. I do not think I have ever seen her wear a sari that is not neatly patched.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم تا به حال دیده باشم که او ساری می پوشید که تمیز و تمیز نیست
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که تا به حال دیده ام که او یک ساری است که به طور منظم تکه تکه نشده است
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که تا به حال دیده ام که او یک ساری است که به طور منظم تکه تکه نشده است
کلمات دیگر: