کلمه جو
صفحه اصلی

throwing

انگلیسی به انگلیسی

• casting, tossing

دیکشنری تخصصی

[نساجی] تابیدن نخ ابریشمی ( امروزه به تکسچرایزینگ هم اطلاق می شود )

جملات نمونه

1. throwing stones led to a terrible bloodbath
پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.

2. rioters were throwing stones at the police
آشوبگران به پلیس سنگ پرتاب می کردند.

3. basketball players accused of throwing games
بسکتبالیست هایی که متهم به باخت عمدی در مسابقات شده بودند

4. she was most tender of throwing any blame on her husband
از انداختن هرگونه تقصیر به گردن شوهرش سخت ابا داشت.

5. suddenly he went berserk and started throwing stones
ناگهان به سرش زد و شروع به سنگ پرانی کرد.

6. there was hardly a day without him throwing a fit
روزی نبود که او خشمگین نشود.

7. Too often, picnic preparation consists of throwing together some sandwiches and grabbing an apple.
[ترجمه ترگمان]آماده سازی پیک نیک اغلب شامل پرتاب چند ساندویچ و گرفتن یک سیب می شود
[ترجمه گوگل]فرآیند پیک نیک اغلب اغلب از ساندویچ ها و سیب پرتاب می شود

8. You decide who's going to start by throwing the dice.
[ترجمه ترگمان]تو تصمیم می گیری کی قراره با پرت کردن تاس شروع کنه
[ترجمه گوگل]شما تصمیم می گیرید که با پرتاب تاس شروع کنید

9. I'll never win. I'm throwing in the towel.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت برنده نمی شم من دارم توی حوله پرت می کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز برنده نخواهم شد من در حوله پرتاب می کنم

10. People were booing and throwing things at them.
[ترجمه ترگمان]مردم مسخره می کردند و اشیا را به سوی آن ها پرت می کردند
[ترجمه گوگل]مردم در حال بیدار شدن و پریدن در همه چیز بودند

11. They explored, throwing open the shutters in each of the big rooms.
[ترجمه ترگمان]آن ها کاوش کردند و پنجره را در هر یک از اتاق های بزرگ باز کردند
[ترجمه گوگل]آنها کشف کردند، پنجره های باز در هر اتاق بزرگ را باز کردند

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

13. Dad's office mates are throwing a party for him.
[ترجمه ترگمان]رفقای دفتر پدر برای او یک مهمانی راه انداختند
[ترجمه گوگل]همسران دفتر پدرش برای او یک مهمانی پرتاب می کنند

14. She committed suicide by throwing herself out of a tenth floor window.
[ترجمه ترگمان]اون خودکشی کرده با پرت کردن خودش از پنجره طبقه دهم
[ترجمه گوگل]او خودکشی کرد و خودش را از پنجره ی دهم طبقه بیرون کرد

15. The lifeboat capsized, throwing the occupants into the water.
[ترجمه ترگمان]قایق نجات واژگون شد و سرنشینان آن را به داخل آب پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]قایق های نجات سرگردان شدند و مسافران را به آب پرتاب کردند

16. He thinks he can make friends by throwing his money around.
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کنه می تونه با پرت کردن پولش دوست پیدا کنه
[ترجمه گوگل]او فکر می کند که می تواند دوستان خود را با پرتاب پول خود را در اطراف

پیشنهاد کاربران

پرتاب وزنه

پرتاب کردن توپ های بسکتبال

جزئیات، اکسسوری

پرتاب کردن

پرتاب

پرتاپ کردن چیزی

داشتن، برگزار کردن
I'm throwing a party on friday

. Two boys throwing a fresbee
نگاه کنید این اون جمله ای هستش که در کتاب من اومده بود میگه دو تا پسر باهم فریسبی رو پرتاب میکنن. Throwing به معنی پرتاب کردن هستش و میتونه هر چیزی باشه مثال دیگه خودتون دترجمه کنید مثلاthree boys throwing ball
One girl throwing paper

درگیر کردن
. Avoid pushing matters or throwing yourself into something entirely new
از فشار آوردن به مسائل یا درگیر کردن خودتان در چیزهای کاملاً جدید خودداری کنید.

افکئدن، مثلاٌ throwing light: پرتوافکندن یا پرتوافکنی

Their friends throwing rice
دوستان بر سر آنها نقل پاشیدن
پاشیدن
ریختن
پرتاب کردن
باتوجه به جمله معنای متفاوتی می گیره

informal : to cause ( someone ) to feel confused or surprised
The tricky wording of the contract didn't throw her.
The announcement that he was resigning really threw me


I think maroon is throwing


کلمات دیگر: