1. a sewing bee
جلسه ی خیاطی بانوان
2. a sewing machine
چرخ خیاطی،ماشین خیاطی
3. a sewing machine needle
سوزن ماشین خیاطی
4. plain sewing
خیاطی آسان
5. the sewing machine's needle was reciprocating up and down
سوزن چرخ خیاطی متناوبا بالا و پایین می رفت.
6. she bundled up her sewing things and put them away
لوازم دوزندگی خود را بسته بندی کرد و کنار گذاشت.
7. to raffle off a sewing machine
چرخ خیاطی را به قرعه کشی گذاشتن
8. the rapid pulse of the sewing machine's needle
ضربان تند سوزن چرخ خیاطی
9. my sister is quite a hand at sewing
خواهرم در دوزندگی کاملا چیره دست است.
10. Cooking, sewing, and house keeping are household arts.
[ترجمه ترگمان]آشپزی، خیاطی و نگهداری خانه هنرهای خانگی هستند
[ترجمه گوگل]آشپزی، دوختن و خانه سازی هنرهای خانگی است
11. My wife busied herself with sewing.
[ترجمه ترگمان]زنم به دوخت و دوز مشغول بود
[ترجمه گوگل]همسرم مشغول دوختن بود
12. The hem on her skirt needs sewing.
[ترجمه ترگمان]دامن پیراهنش به دوخت و دوز احتیاج دارد
[ترجمه گوگل]دامن او به دوختن نیاز دارد
13. I hate having to fetch out the sewing machine every time I want to do some sewing.
[ترجمه ترگمان]من از این که هر دفعه می خواهم خیاطی کنم از ماشین چرخ خیاطی شکایت کنم
[ترجمه گوگل]من از داشتن دستگاه چرخ خیاطی هر بار که میخواهم خیاطی کنم، متنفرم
14. She put a thimble over the finger when sewing.
[ترجمه ترگمان]وقتی مشغول دوخت و دوز بود، انگشتانه را روی انگشتش گذاشت
[ترجمه گوگل]هنگام خیاطی، یک انگشت روی انگشت گذاشت
15. She employs her free time in sewing.
[ترجمه ترگمان]او وقت آزاد خود را در دوخت و دوز استخدام می کند
[ترجمه گوگل]او وقت آزاد خود را در خیاطی استخدام می کند
16. Imogen sighed and picked up her sewing.
[ترجمه ترگمان]Imogen آه کشید و دوخت و دوز خود را برداشت
[ترجمه گوگل]Imogen آهی کشید و دوختش را برداشت