کلمه جو
صفحه اصلی

untwist


معنی : جدا کردن، گشودن، باز کردن، واتابیدن
معانی دیگر : رجوع شود به: untwine، خار کردن

انگلیسی به فارسی

واتابیدن، باز کردن، گشودن، جدا کردن، خار کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: untwists, untwisting, untwisted
• : تعریف: to undo the twisted parts of by turning in the other direction; untwine.
متضاد: twist
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become unwound or untwined.

• undo something that is twisted; untie a knot; solve

دیکشنری تخصصی

[نساجی] بازکردن تاب(نخ)

مترادف و متضاد

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

گشودن (فعل)
open, unbrace, auspicate, unfurl, unlock, untie, unlace, inaugurate, untwine, unbolt, unhinge, unknit, unloose, untwist

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

واتابیدن (فعل)
untwist

جملات نمونه

1. He untwisted the wire off the champagne bottle, and the cork popped and shot to the ceiling.
[ترجمه ترگمان]او سیم را از بطری شامپاین بیرون آورد و چوب پنبه بطری را باز کرد و به سقف اصابت کرد
[ترجمه گوگل]او سیم را از بطری شامپاین باز کرد و چوب پنبه به سمت سقف افتاد و شلیک کرد

2. These voltages make the crystals untwist in varying degrees to filter light into varying shades of color.
[ترجمه ترگمان]این ولتاژها the ها را در درجات مختلف برای فیلتر کردن نور به رنگ های مختلف رنگ می سازند
[ترجمه گوگل]این ولتاژ ها کریستال ها را در مقادیر مختلف بازتاب می دهد تا نور را به سایه های مختلف رنگی فیلتر کنند

3. The rolling pressure on high speed untwist wire rod mill was measured firstly and succeeded internationally for optimizing technology, pass design, and management of the plant.
[ترجمه ترگمان]فشار بالا بر روی آسیای میله ای با سرعت بالا اندازه گیری شد و در سطح بین المللی برای بهینه سازی تکنولوژی، طراحی گذر، و مدیریت نیروگاه موفق شد
[ترجمه گوگل]فشار نورد در کارخانه سیم کشی با سرعت بالا، برای اولین بار اندازه گیری شد و برای بهینه سازی تکنولوژی، تصویب طراحی و مدیریت کارخانه در سطح بین المللی مورد سنجش قرار گرفت

4. Test for strongest, untwist and split impatient of the ferro - concrete products.
[ترجمه ترگمان]تست برای قوی ترین، untwist و split از محصولات ferro - بتن پاشیده شد
[ترجمه گوگل]آزمون برای قوی ترین، untwist و تقسیم بی وقفه از محصولات بتنی بتنی

5. I was like Kiki, my pet bird in Saigon, tongue untwisted and sloughed of its rough and thick exterior.
[ترجمه ترگمان]من مانند Kiki، پرنده دست آموز ام در سایگون، زبان untwisted و sloughed ظاهر خشن و ضخیم آن بودم
[ترجمه گوگل]من مانند Kiki، پرنده حیوان خانگی من در سایگون بودم، زبان از ناحیه خشن و ضخیمش خارج شده بود

6. Polarization makes the micro - crystal growth from twist to untwist, thus the characteristic loop pattern disappears gradually.
[ترجمه ترگمان]قطبش، رشد ریز - بلور را از پیچش به untwist می سازد، در نتیجه الگوی حلقه مشخصه به تدریج ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]قطبش رشد میکرو کریستال را از پیچ و تاب به بیرون کشیدن می دهد، بنابراین الگوی مشخصه حلقه به تدریج از بین می رود

7. With my weakened legs there was no way I could untwist myself and stand upright.
[ترجمه ترگمان]با پاهای سست و ضعیف من هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم خودم را رها کنم و راست بایستم
[ترجمه گوگل]با پاهای ضعیف من راهی نبود که بتوانم خودم را گمراه کنم و ایستادم

8. In this article, we primarily introduce their principles and the initial application in evaluating the influencing factors of LV twist and untwist.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ابتدا اصول آن ها و کاربرد ابتدایی در ارزیابی عوامل موثر پیچش LV و untwist را معرفی می کنیم
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ابتدا اصول و کاربرد اولیه خود را در ارزیابی عوامل موثر بر پیچ و تاب و انحراف از لبه ها معرفی می کنیم

9. Allow any part of the subtle bodies that is twisted to untwist and separate from any other that one is intertwined with.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید به هر بخشی از بدن ظریفی که به untwist پیچیده شده و از هر چیز دیگری که با آن درهم تنیده است جدا شوند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید هر بخشی از بدنهای ظریف که پیچیده شده به باز کردن و جدا از هر دیگری است که یکی با در هم آمیخته است

10. It may then be bent or crumpled, but on reheating, will violently untwist, reforming its original shape.
[ترجمه ترگمان]آن وقت ممکن است خم شده و یا مچاله شود، اما در reheating، به شدت untwist خواهد شد و شکل اصلی آن را اصلاح خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سپس ممکن است خم شود یا خرد شود، اما در حال گرم شدن، خشونت آمیز خواهد شد، اصلاح شکل اصلی آن

11. Alice crouched down among the trees as well as she could, for her neck kept getting entangled among the branches, and every now and then she had to stop and untwist it.
[ترجمه ترگمان]آلیس تا آنجا که می توانست میان درختان قوز کرده بود، زیرا گردنش در میان شاخه ها گیر کرده بود، و گاه مجبور بود بایستد و آن را باز کند
[ترجمه گوگل]آلیس در میان درختان و همچنین او می توانست، زیرا گردن او را در میان شاخه ها گرفتار کرده بود، و هر بار که او باید آن را متوقف کند و آن را باز کند

پیشنهاد کاربران

گره گشایی کردن


کلمات دیگر: