ریختن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
shedding
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• casting off; removing; discarding
دیکشنری تخصصی
[نساجی] دهنه دادن - تشکیل دهنه - ایجاد دهانه - تشکیل دهانه نخ تار
جملات نمونه
1. homa was shedding affection on every guest equally
هما به همه ی مهمانان به طور مساوی اظهار محبت می کرد.
2. I can't avoid shedding the load.
[ترجمه روشا] نمیتوانم از ریختن بار جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم جلوی ریزش بار را بگیرم[ترجمه گوگل]نمیتوانم بار را از بین ببرم
3. Neither company has succeeded in shedding its stodgy image.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از شرکت ها موفق نشدند تصویر stodgy خود را رها کنند
[ترجمه گوگل]هیچ یک از شرکت ها موفق به نابود کردن تصویر متحرک خود نشده اند
[ترجمه گوگل]هیچ یک از شرکت ها موفق به نابود کردن تصویر متحرک خود نشده اند
4. The traffic jam was caused by a lorry shedding its load.
[ترجمه ترگمان]ترافیک توسط یک کامیون حامل بار ایجاد شد
[ترجمه گوگل]ترافیک ناشی از بارگیری باربری کامیون بود
[ترجمه گوگل]ترافیک ناشی از بارگیری باربری کامیون بود
5. The factory is shedding a large number of jobs.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه تعداد زیادی شغل را حذف می کند
[ترجمه گوگل]کارخانه تعداد زیادی از مشاغل را از بین می برد
[ترجمه گوگل]کارخانه تعداد زیادی از مشاغل را از بین می برد
6. They ran down to the sea, shedding clothes as they went.
[ترجمه ترگمان]به طرف دریا دویدند و وقتی رفتند، لباس ها را بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها به دریا می رفتند، لباس ها را از بین می بردند
[ترجمه گوگل]آنها به دریا می رفتند، لباس ها را از بین می بردند
7. The sight of George shedding crocodile tears made me sick.
[ترجمه ترگمان]دیدن چهره جورج که باعث شد حالم به هم بخورد، حالم به هم می خورد
[ترجمه گوگل]دیدگاه جورج اشک های تمساح تمسخر مرا گرفت
[ترجمه گوگل]دیدگاه جورج اشک های تمساح تمسخر مرا گرفت
8. Let's have no more politicians shedding crocodile tears for the unemployed.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید سیاست مداران دیگری نداشته باشیم که اشک های تمساح را برای افراد بی کار بریزند
[ترجمه گوگل]بیایید سیاستمداران بیشتری نفهمید که اشک های تمساح برای بیکاران
[ترجمه گوگل]بیایید سیاستمداران بیشتری نفهمید که اشک های تمساح برای بیکاران
9. The moon shone, shedding a ghostly light on the fields.
[ترجمه ترگمان]ماه می درخشید و نور شبح مانندی را بر روی دشت ها می پراکند
[ترجمه گوگل]ماه درخشان شد، نور رحمت بر روی زمینه ها رها شد
[ترجمه گوگل]ماه درخشان شد، نور رحمت بر روی زمینه ها رها شد
10. My husband often kids me about shedding tears easily like a child.
[ترجمه ترگمان]همسرم اغلب به من توصیه می کند که به راحتی مثل یک کودک گریه کنم
[ترجمه گوگل]شوهرم اغلب بچه ها را نسبت به اشک هایی که مثل یک کودک است، می کند
[ترجمه گوگل]شوهرم اغلب بچه ها را نسبت به اشک هایی که مثل یک کودک است، می کند
11. Hospitals in financial difficulty are shedding staff and some districts are opting for staff redundancy.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها دچار مشکل مالی می شوند و برخی از مناطق به دنبال افزونگی پرسنلی هستند
[ترجمه گوگل]بیمارستان های دچار مشکالت مالی کارکنان را نابود می کنند و برخی از ولسوالی ها برای انعقاد کارکنان انتخاب می کنند
[ترجمه گوگل]بیمارستان های دچار مشکالت مالی کارکنان را نابود می کنند و برخی از ولسوالی ها برای انعقاد کارکنان انتخاب می کنند
12. I can't really imagine it shedding that solid silver butcher's hook, but who knows?
[ترجمه ترگمان]من واقعا نمی تونم تصور کنم که اون آلت دست قصابی نقره آیه، اما کی می دونه؟
[ترجمه گوگل]من واقعا نمیتوانم تصور کنم که قلاب قصابی نقره ای جامد را از بین ببرد، اما چه کسی می داند؟
[ترجمه گوگل]من واقعا نمیتوانم تصور کنم که قلاب قصابی نقره ای جامد را از بین ببرد، اما چه کسی می داند؟
13. The lorries toiled steadily up the hill, occasionally shedding part of their loads.
[ترجمه ترگمان]کامیون ها مدام از تپه بالا می رفتند و گاهی اوقات بخشی از باره ای خود را رها می کردند
[ترجمه گوگل]کامیون به طور پیوسته به تپه میرود، گاهی اوقات بخشی از بارهایش را از بین میبرد
[ترجمه گوگل]کامیون به طور پیوسته به تپه میرود، گاهی اوقات بخشی از بارهایش را از بین میبرد
14. The sweat is good - like shedding poison.
[ترجمه ترگمان]عرق مثل ریختن زهر خوب است
[ترجمه گوگل]عرق خوب است - مانند زباله سمی
[ترجمه گوگل]عرق خوب است - مانند زباله سمی
15. The passengers came straggling back shedding overcoats and saying it was cold outside, and again the dining car filled up.
[ترجمه ترگمان]مسافران برگشتند و گفتند که بیرون سرد است، و بار دیگر ماشین ناهار خوری را پر کرد
[ترجمه گوگل]مسافران به پله ها رفته رفته و می گویند که در خارج سرد است و دوباره ماشین ناهار خوری پر شده است
[ترجمه گوگل]مسافران به پله ها رفته رفته و می گویند که در خارج سرد است و دوباره ماشین ناهار خوری پر شده است
پیشنهاد کاربران
تعلیل نیرو
کلمات دیگر: