(عربی) صوفی، عرفانی، درویش، صوفی، اهل طریقت
sufi
(عربی) صوفی، عرفانی، درویش، صوفی، اهل طریقت
انگلیسی به فارسی
صوفی، اهل طریقت
صوفی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: Sufis
مشتقات: Sufic (adj.), Sufism (n.)
حالات: Sufis
مشتقات: Sufic (adj.), Sufism (n.)
• : تعریف: a member of an ascetic, contemplative Muslim sect that was founded in Persia in the eighth century.
• member of the mystical islamic movement of sufism
of or pertaining to the mystical islamic movement of sufism; of or pertaining to the sufis
of or pertaining to the mystical islamic movement of sufism; of or pertaining to the sufis
جملات نمونه
1. The other woman, Sufi, was small and somewhat misshapen, thick through the trunk, her back hunched.
[ترجمه ترگمان]زن دیگر، Sufi کوچک، کوچک و اندکی کج بود که از تنه درخت می گذشت و پشتش قوز کرده بود
[ترجمه گوگل]زن دیگر، صوفی، کوچک بود و تا حدودی از دست داده بود، از طریق تنه ضخیم، پشت او متورم شده بود
[ترجمه گوگل]زن دیگر، صوفی، کوچک بود و تا حدودی از دست داده بود، از طریق تنه ضخیم، پشت او متورم شده بود
2. Sayings of the Sufi poets show up in mass-market books, calendars and catalogues.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شاعران صوفی در کتاب ها، تقویم ها و فهرست ها وجود دارند
[ترجمه گوگل]سخنرانی شاعران صوفی در کتاب ها، تقویم ها و کاتالوگ های بازار انبوه نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]سخنرانی شاعران صوفی در کتاب ها، تقویم ها و کاتالوگ های بازار انبوه نمایش داده می شود
3. Suicide bombers a deadly attack a Sufi shrine in the eastern Pakistani city of Lahore.
[ترجمه ترگمان]بمب گذاران انتحاری در حال حمله مرگبار به مقبره صوفی در شهر لاهور در شرق پاکستان هستند
[ترجمه گوگل]بمب گذار انتحاری یک حمله مرگبار یک حرم صوفی در شهر پاکستان لاهور
[ترجمه گوگل]بمب گذار انتحاری یک حمله مرگبار یک حرم صوفی در شهر پاکستان لاهور
4. Sufi holy men from India to Turkey sought to find Allah by gazing upon the beauty of beardless youths.
[ترجمه ترگمان]مردان مقدس صوفی از هند تا ترکیه، با خیره شدن به زیبایی جوانان کوسه، به دنبال یافتن خدا بودند
[ترجمه گوگل]مردان مقدس صوفی از هند به ترکیه به دنبال یافتن خداوند با توجه به زیبایی جوانان بی رحم هستند
[ترجمه گوگل]مردان مقدس صوفی از هند به ترکیه به دنبال یافتن خداوند با توجه به زیبایی جوانان بی رحم هستند
5. Sufi, Shia and Ahmadiyya holy sites in Pakistan have been attacked, she said, as was a Syriac Catholic church in Baghdad just a few weeks ago.
[ترجمه ترگمان]او گفت که صوفی، شیعیان و Ahmadiyya در پاکستان مورد حمله قرار گرفته اند، همان طور که چند هفته پیش کلیسای کاتولیک سریانی در بغداد بود
[ترجمه گوگل]او گفت، چندین هفته پیش، یک کلیسای کاتولیک سوری در بغداد مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او گفت، چندین هفته پیش، یک کلیسای کاتولیک سوری در بغداد مورد حمله قرار گرفت
6. Once it happened that a Sufi was brought to me.
[ترجمه ترگمان]وقتی این اتفاق افتاد که یک صوفی به من آورده شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که اتفاق افتاد یک صوفی به من آورد
[ترجمه گوگل]هنگامی که اتفاق افتاد یک صوفی به من آورد
7. Secondly, the ideology of Sufi clan were influenced by the Buddhism, and they were used prayer beads to cultivate themselves according to the Moslem doctorine.
[ترجمه ترگمان]ثانیا، ایدئولوژی قبیله صوفی تحت تاثیر مذهب بودا قرار گرفت و از beads برای پرورش خود با توجه به doctorine مسلمان استفاده کردند
[ترجمه گوگل]ثانیا، ایدئولوژی قبیله صوفی تحت تأثیر بودیسم قرار گرفت و آنها از مهره های مسلمان استفاده می کردند تا خود را پرورش دهند
[ترجمه گوگل]ثانیا، ایدئولوژی قبیله صوفی تحت تأثیر بودیسم قرار گرفت و آنها از مهره های مسلمان استفاده می کردند تا خود را پرورش دهند
8. The depth of Sufi mysticism arouses fear among orthodox Muslims, generating hostile criticism.
[ترجمه ترگمان]عمق عرفان صوفی در میان مسلمانان متعصب ترس ایجاد می کند و باعث ایجاد انتقاد خصمانه می شود
[ترجمه گوگل]عمق عرفان صوفی باعث ترس از مسلمانان ارتدوکس می شود و انتقادات خصمانه را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]عمق عرفان صوفی باعث ترس از مسلمانان ارتدوکس می شود و انتقادات خصمانه را ایجاد می کند
9. It is a tradition in which each devotee must have a direct relationship with a Sufi sheikh.
[ترجمه ترگمان]این یک سنت است که در آن هر فدایی باید رابطه مستقیمی با یک شیخ صوفی داشته باشد
[ترجمه گوگل]این سنت است که هر یک از طرفداران باید رابطه مستقیم با شیخ صوفی داشته باشند
[ترجمه گوگل]این سنت است که هر یک از طرفداران باید رابطه مستقیم با شیخ صوفی داشته باشند
10. Inside a yellow barn set in rolling green hills, Sufis spin like synchronized tops across the wooden floor.
[ترجمه ترگمان]داخل یک اصطبل زرد که در تپه های سبز پیچ وتاب می خورد، Sufis مثل tops که از روی کف چوبی آن به چرخش در آمده باشد
[ترجمه گوگل]درون یک تخت زردی که در تپه های سبز نوردی قرار دارد، صوفی ها مانند ستون های هماهنگ در سراسر طبقه چوبی چرخش می گیرند
[ترجمه گوگل]درون یک تخت زردی که در تپه های سبز نوردی قرار دارد، صوفی ها مانند ستون های هماهنگ در سراسر طبقه چوبی چرخش می گیرند
11. Ibn Arabin was a very famous scholar in Islamic history and a Sufi Sheih.
[ترجمه ترگمان]ابن Arabin یک عالم مشهور در تاریخ اسلام و یک عالم مذهبی صوفی بود
[ترجمه گوگل]ابن عربین یک دانشمند بسیار معروف در تاریخ اسلام و صوفی شیخ بود
[ترجمه گوگل]ابن عربین یک دانشمند بسیار معروف در تاریخ اسلام و صوفی شیخ بود
12. I have mentioned all this in terms of its roots, to demythologise the absolute nonsensical myth of it being a 2000 year old Sufi system.
[ترجمه ترگمان]من همه اینها را از لحاظ ریشه های آن ذکر کرده ام، تا افسانه فرضی absolute آن را به سیستم صوفی ۲۰۰۰ قدیمی تبدیل کنم
[ترجمه گوگل]من همه اینها را از نظر ریشه های آن ذکر کرده ام تا بتوانم اسطوره بی عاطفی مطلق را که یک نظام صوفی سالانه 2000 ساله است، شناسایی کنم
[ترجمه گوگل]من همه اینها را از نظر ریشه های آن ذکر کرده ام تا بتوانم اسطوره بی عاطفی مطلق را که یک نظام صوفی سالانه 2000 ساله است، شناسایی کنم
13. Now they began to whirl around on the spot. Not with the easy grace of the Sufi dancers I'd seen in Istanbul, but with arms taut and fists clenched.
[ترجمه ترگمان]حالا شروع به چرخیدن کردند نه با آن ظرافتی که در استانبول دیده بودم، اما با بازوهای محکم و مشت های گره کرده خود را در استانبول دیده بودم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها شروع به چرخش در نقطه ای نه با فیض آسان رقصندگان صوفی که در استانبول دیده ام، اما با دست و پا زدن و مشت مشت ها
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها شروع به چرخش در نقطه ای نه با فیض آسان رقصندگان صوفی که در استانبول دیده ام، اما با دست و پا زدن و مشت مشت ها
14. These traditions come from Farid ud din Attar a later sufi saint and poet, who used earlier sources. Rabia herself though has not left any written works.
[ترجمه ترگمان]این سنن از فرید خان به عنوان یک قدیس و شاعر صوفی که سابقا از منابع پیشین استفاده می کردند، نشئت می گیرد هر چند خود Rabia هیچ اثری از آثار نوشته نشده است
[ترجمه گوگل]این سنت ها از فرید جویدین عطار، یکی از شاعرانی که بعدا از شاعر سیفی و شاعر استفاده می کنند، استفاده می کنند هرچند خود رابیا هیچ آثاری را نداشته است
[ترجمه گوگل]این سنت ها از فرید جویدین عطار، یکی از شاعرانی که بعدا از شاعر سیفی و شاعر استفاده می کنند، استفاده می کنند هرچند خود رابیا هیچ آثاری را نداشته است
15. It is more radical than the traditional form of Sufi Islam that has existed in the region since the 8th century.
[ترجمه ترگمان]این سبک بیش از شکل سنتی اسلام صوفی است که از قرن هشتم در این منطقه وجود داشته است
[ترجمه گوگل]این بسیار رادیکال تر از شکل سنتی اسلام صوفی است که از قرن هشتم در منطقه وجود داشته است
[ترجمه گوگل]این بسیار رادیکال تر از شکل سنتی اسلام صوفی است که از قرن هشتم در منطقه وجود داشته است
کلمات دیگر: