کلمه جو
صفحه اصلی

proud of


سرفراز، سربلند، مفتخر، خشنود (از)

انگلیسی به فارسی

افتخار می کنم


جملات نمونه

1. To ber proud of learning, is the greatest ignorance.
[ترجمه ترگمان]افتخار به یاد گرفتن یاد گرفتن، بزرگ ترین نادانی است
[ترجمه گوگل]بزرگترین افتخار یادگیری بزرگترین نادانی است

2. Alpha I'm most proud of, that is, fell in love with a love people.
[ترجمه ترگمان]Alpha من به آن افتخار می کنم، یعنی عاشق یک عاشق شده
[ترجمه گوگل]آلفا من بیشترین افتخار می کنم، به این معناست که در عشق با مردم عاشق شدم

3. She's very proud of her ancient royal lineage.
[ترجمه ترگمان]اون خیلی بهش افتخار می کنه
[ترجمه گوگل]او از سلطنت سلطنتی باستان خود بسیار مفتخر است

4. Her parents are very proud of her.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش به او افتخار می کنند
[ترجمه گوگل]پدر و مادر او به او بسیار افتخار می کنند

5. She must be very proud of herself.
[ترجمه ترگمان]باید به خودش افتخار می کرد
[ترجمه گوگل]او باید به خودم افتخار کند

6. I hope you live a life you're proud of. If you find that you're not, I hope you have the strength to start all over again.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم زندگی ای داشته باشی که بهش افتخار کنی اگر تو متوجه هستی که نیستی، امیدوارم که دوباره سعی کنی که دوباره از اول شروع کنی
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید زندگی خود را که افتخار میکنید زندگی کنید اگر متوجه شدید که شما نیستید، امیدوارم بتوانید دوباره شروع کنید

7. You are 2 That's something to be proud of.
[ترجمه ترگمان]تو ۲ تا هستی که باید بهش افتخار کنی
[ترجمه گوگل]شما 2 هستی که افتخار میکنی

8. They were proud of their children's achievements.
[ترجمه ترگمان]آن ها به دستاوردهای کودکان خود افتخار می کردند
[ترجمه گوگل]آنها از دستاوردهای فرزندان خود افتخار می کردند

9. I felt proud of his efforts.
[ترجمه ترگمان]به تلاش های او افتخار می کردم
[ترجمه گوگل]من از تلاش های او افتخار می کنم

10. She was fiercely proud of family traditions and continuity.
[ترجمه ترگمان]او به شدت به سنت ها و تداوم خانواده خود افتخار می کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت از سنت های خانوادگی و تداوم سربلند بود

11. Dad,one day,I'll make you proud of me.
[ترجمه ترگمان]بابا، یه روز بهت افتخار می کنم
[ترجمه گوگل]پدر، یک روز، من را به شما افتخار می کنم

12. Our company is proud of its reputation for fair dealing.
[ترجمه ترگمان]شرکت ما به شهرت اون برای معامله منصفانه افتخار میکنه
[ترجمه گوگل]شرکت ما مفتخر است که شهرت خود را برای خرید عادلانه به ارمغان بیاورد

13. You can be justly proud of your achievement.
[ترجمه ترگمان]می توانید به حق موفقیت خود افتخار کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید به طور صریح افتخار خود را از دستاوردهای خود را

14. He was proud of his beautiful house, and rightly so.
[ترجمه ترگمان]به خانه قشنگ خود می بالید
[ترجمه گوگل]او به خانه زیبای خود افتخار می کند و به همین ترتیب

15. The school was rightly proud of the excellent exam results.
[ترجمه ترگمان]مدرسه به درستی به نتایج امتحان عالی افتخار می کرد
[ترجمه گوگل]مدرسه به طور معجزه آسایی از نتایج امتحان عالی بود

پیشنهاد کاربران

افتخار کردن به . . . . .


کلمات دیگر: