کلمه جو
صفحه اصلی

cytoplasmic

انگلیسی به فارسی

سیتوپلاسمیک


انگلیسی به انگلیسی

• (biology) of the cytoplasm (protoplasm of the cell)

جملات نمونه

1. The presence of perinuclear antineutrophil cytoplasmic antibodies in unaffected family members of ulcerative colitis patients favours this view.
[ترجمه ترگمان]حضور آنتی بادی perinuclear antineutrophil در اعضای خانواده unaffected colitis colitis از این نما استفاده می کند
[ترجمه گوگل]وجود آنتی بادی های سیتوپلاسمی ضد سیتینوپروتئینی پروینوکلئروتییدی در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو، به این دیدگاه اهمیت می دهد

2. These contain HBsAg and both nuclear and cytoplasmic HBcAg, signifying intense viral replication.
[ترجمه ترگمان]اینها حاوی HBsAg و هم HBcAg پری و پری HBcAg هستند که به تکثیر ویروسی شدید است
[ترجمه گوگل]این شامل HBsAg و هر دو HBcAg هسته ای و سیتوپلاسمی است که نشان دهنده تکرار ویروسی شدید است

3. The separation between cytoplasmic content and parietal structures may represent the metabolic end point in which structural components must also be utilised.
[ترجمه ترگمان]جداسازی بین محتوای سیتوپلاسمی و ساختارهای آهیانه ای ممکن است نقطه پایانی متابولیک را نشان دهد که در آن اجزای ساختاری نیز باید مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه گوگل]جدایی بین محتوای سیتوپلاسمیک و ساختارهای موضعی ممکن است نقطه انتهایی متابولیک را نشان دهد که در آن اجزای سازنده نیز باید مورد استفاده قرار گیرد

4. The cytoplasmic apparatus thus effects chromosome division.
[ترجمه ترگمان]بنابراین دستگاه پری cytoplasmic به بخش کروموزوم نیز تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]بنابراین دستگاه سیتوپلاسمی تقسیم کروموزوم را تحت تاثیر قرار می دهد

5. Outside the nucleus, parts of the cytoplasmic skeleton form themselves into two conical structures, like the frames of two wigwams.
[ترجمه ترگمان]در خارج از هسته، قسمت هایی از اسکلت سیتوپلاسمی خود را به دو ساختار مخروطی شکل می دهند، مثل قالب های دو wigwams
[ترجمه گوگل]در خارج از هسته، بخش هایی از اسکلت سیتوپلاسمیک خود را به دو ساختار مخروطی، مانند فریم از دو wigwams تشکیل می دهند

6. Antineutrophil cytoplasmic antibodies are used in diagnosing vasculitic diseases.
[ترجمه ترگمان]antibodies cytoplasmic Antineutrophil در تشخیص بیماری های vasculitic مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]آنتی بادی های سیتوپلاسمی آنتی تروپیلیل در تشخیص بیماری های واسکولیتیک استفاده می شود

7. In conclusion, our study confirms that perinuclear antineutrophil cytoplasmic antibodies are indeed demonstrable in the large majority of ulcerative colitis patients.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مطالعه ما تایید می کند که آنتی بادی perinuclear antineutrophil indeed در اکثر بیماران ulcerative colitis قابل اثباتی است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، مطالعه ما تایید می کند که آنتی بادی های سیتوپلاسمی ضد انعقادی پروین اتروپیل در واقع در اکثریت بیماران کولیت اولسراتیو دیده می شود

8. Antineutrophil cytoplasmic antibody was measured in 31 patients by indirect immunofluorescence.
[ترجمه ترگمان]آنتی بادی Antineutrophil Antineutrophil در ۳۱ بیمار توسط immunofluorescence غیر مستقیم اندازه گیری شد
[ترجمه گوگل]آنتی بادی سیتوپلاسمی آنتی تروپروفیل در 31 بیمار با ایمونوفلورسانس غیر مستقیم اندازه گیری شد

9. Also in patients with inflammatory bowel disease antineutrophil cytoplasmic antibodies have been detected.
[ترجمه ترگمان]همچنین در بیماران مبتلا به بیماری روده ملتهب antineutrophil cytoplasmic تشخیص داده شده است
[ترجمه گوگل]همچنین در بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده، آنتی بادی های سیتیوپلاسمی Antineutrophil تشخیص داده شده است

10. The clinical significance of perinuclear antineutrophil cytoplasmic antibody positive and negative subsets in both groups of patients thus remains unexplained.
[ترجمه ترگمان]اهمیت بالینی perinuclear پری پلاسمی antineutrophil مثبت و منفی در هر دو گروه از بیماران توضیح داده نشده باقی می ماند
[ترجمه گوگل]بنابراین اهمیت بالینی آنتی بادی سیتوپلاسمی ضد سیتوپلاسمی پروینوکلریتی مثبت و منفی در هر دو گروه از بیماران غیر قابل توضیح است

11. Cytoplasmic membrane, or cell membrane, plasma membrane, is a soft, fragile and flexible semi-permeable membrane, which underlines cell wall and surrounds cytoplasm.
[ترجمه ترگمان]غشا پلاسما یا غشا سلولی، غشا پلاسما نرم، شکننده و قابل انعطاف است که بر دیواره سلولی و سیتوپلاسم احاطه دارد
[ترجمه گوگل]غشای سیتوپلاسمی یا غشای سلولی، غشای پلاسما، غشای نیمه نفوذ پذیر نرم، شکننده و انعطاف پذیر است که دیواره سلولی را برجسته و سیتوپلاسم را احاطه کرده است

12. Tissue, Cytoplasmic Protein, Human Adult Normal, Brain, Occipital Lobe.
[ترجمه ترگمان]بافت، پروتئین Cytoplasmic، مغز انسان بالغ، مغز، بخش پس سر
[ترجمه گوگل]بافت، پروتئین سیتوپلاسمی، عضلانی بزرگسالان انسان، مغز، لوب واژن

13. Cytoplasmic inheritance is known in a wide variety of plants, animals, and unicellular organisms.
[ترجمه ترگمان]این وراثت در انواعی از گیاهان، حیوانات و ارگانیسم های unicellular شناخته می شود
[ترجمه گوگل]ارثی سیتوپلاسمی در گیاهان، حیوانات و موجودات تک سلولی شناخته شده است

14. Positive cytoplasmic LN appeared in 6 3 % of the cancer tissues.
[ترجمه ترگمان]پری cytoplasmic مثبت در ۶ % از بافته ای سرطانی ظاهر شد
[ترجمه گوگل]LN سیتوپلاسمی مثبت در 6-3٪ از بافت سرطانی ظاهر شد

پیشنهاد کاربران

میان یاخته ای


cytoplasmic ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: میان‏یاخته‏ای
تعریف: مربوط به میان‏یاخته


کلمات دیگر: