کلمه جو
صفحه اصلی

halloo


معنی : هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن
معانی دیگر : (با داد زدن توجه کسی را جلب کردن) ندا دادن، آهای گفتن، هی گفتن، بانگ زدن، (در تشویق و تشجیع تازی شکاری و غیره) کیش کردن، (در خوشامدگویی یا هنگام شگفتی) داد زدن، های و هوی کردن، آخ و واخ کردن، اهوی، ای هنگام دیدن کسی گفته میشود، یاالله، هالوگفتن

انگلیسی به فارسی

اهوی، ای (هنگام دیدن کسی گفته می‌شود)، یاالله، هی،اهای، هالوگفتن، هالو


هالو، یاالله، هی، اهای، اهوی، ای، هالو گفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: halloos, hallooing, hallooed
(1) تعریف: to call out loudly to attract the attention of (someone).
مشابه: call, hail

(2) تعریف: to urge on (hounds, esp. in fox hunting) by shouting "halloo".
اسم و ( noun, interjection )
• : تعریف: a shout or call used to attract someone's attention or to urge on hounds, esp. while fox hunting.
مشابه: hail

• shout something; shout "halloo"; urge or encourage hunting dogs by calling out "halloo"
yell used to attract something or someone's attention; shout used to encourage dogs in hunting

جملات نمونه

The shepherd hallooed me to stop.

چوپان به من ندا داد که توقف کنم.



کلمات دیگر: