ناخواهری، خواهر ناتنی، خواهراندر، خواهربطنی، ناخواهری، خواهر ناتنی
half sister
ناخواهری، خواهر ناتنی، خواهراندر، خواهربطنی، ناخواهری، خواهر ناتنی
انگلیسی به فارسی
ناخواهری، خواهر ناتنی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a female offspring related to siblings through one parent only.
• your half-sister is a girl or woman with either the same mother or the same father as you.
جملات نمونه
1. Obama also has a half sister of Indonesian ancestry married to a Chinese Canadian.
[ترجمه سارا باقری] اوباما همچنین دارای یک خواهر ناتنی از تبار اندونزیاست که با یک چینی اهل کانادا ازدواج کرده است
[ترجمه Taranom h] اوباما دارای یک خواهر ناتنی اندونزیایی است که با یک کانادایی چینی ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]اوباما همچنین دارای نیمی از خواهر و نسب اندونزی است که با یک کانادایی چینی ازدواج کرده است[ترجمه گوگل]اوباما دارای یک خواهر نیمی از اقوام اندونزیایی است که از یک کانادایی چینی متاهل است
2. In October Mary's half sister, Fanny, committed suicide; the next month Percy's wife, Harriet, drowned herself.
[ترجمه ترگمان]در ماه اکتبر خواهر ناتنی مری، فانی که خودکشی کرده بود، همسر پرسی، هریت، خودش را غرق کرد
[ترجمه گوگل]در اکتبر، خواهر نیمی مری، فانی، خودکشی کرد؛ ماه بعد، همسر پرسی، هریت، خود را غرق کرد
[ترجمه گوگل]در اکتبر، خواهر نیمی مری، فانی، خودکشی کرد؛ ماه بعد، همسر پرسی، هریت، خود را غرق کرد
3. The definition of a half sister or brother, according to Webster, is a sibling with one shared biological parent.
[ترجمه ترگمان]طبق گفته وبستر، تعریف یک خواهر ناتنی و یا برادر، خواهر sibling با یکی از والدین مشترک است
[ترجمه گوگل]بر طبق گفته Webster تعریف یک خواهر یا برادر نیمی، یک خواهر و برادر با یک والد بیولوژیکی مشترک است
[ترجمه گوگل]بر طبق گفته Webster تعریف یک خواهر یا برادر نیمی، یک خواهر و برادر با یک والد بیولوژیکی مشترک است
4. For Obama's half sister Auma, who now lives and works outside London, the hectic pace of the trip and the extreme enthusiasm of the Kenyans raised great concern.
[ترجمه ترگمان]برای خواهر ناتنی رئیس جمهور اوباما، که در حال حاضر در خارج از لندن زندگی می کند و در خارج از لندن کار می کند، سرعت سرسام آور سفر و شور و شوق شدید مردم کنیا نگرانی های زیادی را به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]برای اواما نیمه خواهر Auma، که در حال حاضر در خارج از لندن زندگی می کند و کار می کند، سرعت هجوم سفر و شور و شوق شدید کنیایی نگرانی های زیادی را به دنبال داشت
[ترجمه گوگل]برای اواما نیمه خواهر Auma، که در حال حاضر در خارج از لندن زندگی می کند و کار می کند، سرعت هجوم سفر و شور و شوق شدید کنیایی نگرانی های زیادی را به دنبال داشت
5. Another half sister was mentally deranged. Virginia herself, while still quite young, suffered from periods of acute depression and even insanity.
[ترجمه ترگمان]خواهر ناتنی دیگرش عقلش را از دست داده بود خود ویرجینیا، در حالی که هنوز کاملا جوان بود، از دوران افسردگی حاد و حتی جنون رنج می برد
[ترجمه گوگل]خواهر ناتنی دیگر ذهنیتی نداشت خود ویرجینیا، در حالی که هنوز خیلی جوان است، از دوره های افسردگی حاد و حتی دیوانگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]خواهر ناتنی دیگر ذهنیتی نداشت خود ویرجینیا، در حالی که هنوز خیلی جوان است، از دوره های افسردگی حاد و حتی دیوانگی رنج می برد
6. Not even my real sister. a half sister and not a good half at that.
[ترجمه ترگمان]حتی خواهر واقعیم یه خواهر ناتنی که نصفش هم خوب نبود
[ترجمه گوگل]نه حتی خواهر واقعی من یک خواهر نیمی و نیمی خوب در آن نیست
[ترجمه گوگل]نه حتی خواهر واقعی من یک خواهر نیمی و نیمی خوب در آن نیست
7. Both Barack and his half sister, Maya, longed to experience life beyond their island.
[ترجمه ترگمان]هر دو \"باراک\" و \"مایا\"، \"مایا\" می خواست زندگی رو فراتر از جزیره اونا تجربه کنه
[ترجمه گوگل]هر دو باراک و خواهر ناتنی او، مایا، تمایل داشتند تا زندگی خود را فراتر از جزیره خود تجربه کنند
[ترجمه گوگل]هر دو باراک و خواهر ناتنی او، مایا، تمایل داشتند تا زندگی خود را فراتر از جزیره خود تجربه کنند
8. She and her baby, my half sister, slept in the front room.
[ترجمه ترگمان]او و بچه اش، خواهر ناتنی من، در اتاق جلویی می خوابیدند
[ترجمه گوگل]او و کودکش، خواهر ناتنی من، در اتاق جلو خوابیدند
[ترجمه گوگل]او و کودکش، خواهر ناتنی من، در اتاق جلو خوابیدند
9. Dugard, who kept her silence, readjusted to her new existence with her mother and half sister.
[ترجمه ترگمان]Dugard، که سکوت او را حفظ کرده بود، مجددا زندگی جدیدش را با مادر و خواهر خود تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]دوغارد، که سکوت خود را حفظ کرد، با مادرش و خواهر ناتو به وجود جدیدش بازگشت
[ترجمه گوگل]دوغارد، که سکوت خود را حفظ کرد، با مادرش و خواهر ناتو به وجود جدیدش بازگشت
10. Ms. OPRAH WINFREY (Host, "The Oprah Winfrey Show"): So, a few months ago, right around Thanksgiving, I found out that I have a half sister I never knew about.
[ترجمه ترگمان]\"اپرا وینفری\" (میزبان: The Oprah Winfrey Show): پس، چند ماه پیش، درست در حدود روز شکرگزاری، فهمیدم که یک خواهر ناتنی دارم که اصلا نمی دانستم
[ترجمه گوگل]خانم اپرا وینفری (میزبان 'نمایش اپرا وینفری'): بنابراین، چند ماه پیش، درست در اطراف شکرگزاری، متوجه شدم که من یک خواهر نیمی از من نداشتم
[ترجمه گوگل]خانم اپرا وینفری (میزبان 'نمایش اپرا وینفری'): بنابراین، چند ماه پیش، درست در اطراف شکرگزاری، متوجه شدم که من یک خواهر نیمی از من نداشتم
11. After about forty minutes Obama came out form the house and stood, arm in arm, between his eighty-three-year-old grandmother, Sarah Hussein Obama, and his half sister, Auma.
[ترجمه ترگمان]پس از حدود چهل دقیقه، اوباما خانه را شکل داد و دست در دست، بین مادربزرگ هشتاد ساله اش، سارا حسین اوباما و خواهر ناتنی اش Auma ایستاد
[ترجمه گوگل]پس از حدود چهل دقیقه اوباما از خانه بیرون آمد و در آغوش بین مادربزرگ هشتاد و سه ساله خود، سارا حسین اوباما و خواهر ناتنی خود، آوما، بازویش را باز کرد
[ترجمه گوگل]پس از حدود چهل دقیقه اوباما از خانه بیرون آمد و در آغوش بین مادربزرگ هشتاد و سه ساله خود، سارا حسین اوباما و خواهر ناتنی خود، آوما، بازویش را باز کرد
12. Soon we drove on to Berkeley, California, near her job in Oakland, where she would be staying in a small house owned by her mother's half sister, Adeline.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که ما به برکلی کالیفرنیا در نزدیکی شغل او در اوکلند رفتیم و در آنجا در یک خانه کوچک متعلق به خواهر ناتنی مادرش، اقامت کرد
[ترجمه گوگل]به زودی ما به برکلی، کالیفرنیا، نزدیک کار خود در اوکلند رفتیم، جایی که او در یک خانه کوچک متعلق به خواهر ناتنی مادرش، آدلین ماند
[ترجمه گوگل]به زودی ما به برکلی، کالیفرنیا، نزدیک کار خود در اوکلند رفتیم، جایی که او در یک خانه کوچک متعلق به خواهر ناتنی مادرش، آدلین ماند
13. Inbreeding may have caused the deformity and even prevented him from producing an heir with his wife, who was probably his half sister.
[ترجمه ترگمان]Inbreeding ممکن است موجب بدشکلی شود و حتی او را از تولید یک وارث با همسرش محروم کند که احتمالا خواهر ناتنی او بوده است
[ترجمه گوگل]درختکاری ممکن است باعث تغییر شکل و حتی مانع از تولید یک وارث با همسرش شود، که احتمالا خواهر ناتنی او بود
[ترجمه گوگل]درختکاری ممکن است باعث تغییر شکل و حتی مانع از تولید یک وارث با همسرش شود، که احتمالا خواهر ناتنی او بود
14. I have one brother who is 20, who climbs a bit, and one half sister who is She could be good, if she starts!
[ترجمه ترگمان]یک برادر دارم که ۲۰ ساله است، و یک خواهر ناتنی که می تواند خوب باشد، اگر شروع کند!
[ترجمه گوگل]من یک برادر دارم که 20 ساله است، که کمی صعود می کند، و یک خواهر نیمی که او می تواند خوب باشد، اگر او شروع به کار کند!
[ترجمه گوگل]من یک برادر دارم که 20 ساله است، که کمی صعود می کند، و یک خواهر نیمی که او می تواند خوب باشد، اگر او شروع به کار کند!
She is my half sister.
او خواهر ناتنی من است.
پیشنهاد کاربران
خواهر یا بردار ناتنی که از یک پدر یا مادر مشترک باشند نه ابنکه کاملا جدا باشند
خواهر ناتنی
خواهر یا برادری که فقط یک والد مشترک دارند
Half brother : برادر ناتنی
Half sister : خواهر ناتنی
Half sister : خواهر ناتنی
خواهر ناتنی که از مادر یکی باشند ولی از پدر یکی نباشند.
کلمات دیگر: