کلمه جو
صفحه اصلی

idled

انگلیسی به فارسی

خالی است، وقت تلف کردن، وقت گذراندن، تنبل شدن


انگلیسی به انگلیسی

• without a sense of constraint, lacking sense of responsibility; nonsensical, trifling, silly

جملات نمونه

1. he idled along the river
در امتداد رودخانه می پلکید.

2. the strike idled thousands of workers
اعتصاب،هزاران کارگر را از کار بازداشت.


کلمات دیگر: