• wedged, pressed, packed, full, crowded, squeezed; stuck, caught; disrupted (as of a radio signal)
jammed
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. fans jammed the hall
علاقمندان سالن را پر کرده بودند.
2. he jammed his gun
او باعث شد هفت تیرش گیر کند.
3. he jammed the brakes on and the passengers were thrown forward
او ترمز کرد و مسافران به جلو پرتاب شدند.
4. floating logs jammed the river
الوار شناور،رودخانه را بند آورده بود.
5. the child jammed his finger into the bottle and could not get it out
بچه انگشت خود را در بطری چپاند و نمی توانست آن را خارج کند.
6. they had jammed nine people into a five- passenger car
آنها نه نفر را در اتومبیل پنج نفری چپانده بودند.
7. the overheated motor jammed
موتور داغ از کار افتاد (گیر کرد).
8. the rifle is jammed
تفنگ گیر کرده است.
9. the traffic was jammed by the crowd of demonstrators
انبوه تظاهر کنندگان رفت و آمد را بند آورده بوند.
10. he got his thumb jammed in the door
شست دستش لای درب گیر کرد (و ضرب دید).
11. the typewriter keys have become jammed
کلیدهای ماشین تحریر در هم گیر کرده اند.
12. when the river tide rose, the jammed logs broke free (or broke loose) toward the sea
وقتی آب روخانه بالا آمد الوار به هم گیر کرده به سوی دریا روان شدند.
13. The crowd jammed together to get a good view of the famous visitor.
[ترجمه ترگمان]جمعیت به هم فشرده شدند تا از مهمان مشهور بازدید کنند
[ترجمه گوگل]جمعیت به هم می ریزد تا دید خوبی از بازدید کننده معروف پیدا کند
[ترجمه گوگل]جمعیت به هم می ریزد تا دید خوبی از بازدید کننده معروف پیدا کند
14. Jim jammed on his hat and ran out of the house.
[ترجمه ترگمان]جیم کلاهش را برداشت و از خانه بیرون دوید
[ترجمه گوگل]جیم روی کلاه خود گرفتار شد و از خانه فرار کرد
[ترجمه گوگل]جیم روی کلاه خود گرفتار شد و از خانه فرار کرد
15. The accident jammed up the traffic for half an hour.
[ترجمه ترگمان]تصادف تا نیم ساعت ترافیک را مسدود کرده بود
[ترجمه گوگل]حادثه نیم ساعت به ترافیک رسیده است
[ترجمه گوگل]حادثه نیم ساعت به ترافیک رسیده است
16. The ship was jammed in the ice.
[ترجمه ترگمان]کشتی در یخ گیر کرده بود
[ترجمه گوگل]کشتی در یخ گرفتار شد
[ترجمه گوگل]کشتی در یخ گرفتار شد
17. The second time he fired his gun jammed.
[ترجمه ترگمان]بار دوم تفنگش را خالی کرد
[ترجمه گوگل]دومین بار او سلاح خود را اخراج کرد
[ترجمه گوگل]دومین بار او سلاح خود را اخراج کرد
18. They jammed into buses provided by the Red Cross and headed for safety.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اتوبوس ها متصل شده توسط صلیب سرخ فشار وارد کردند و به سمت ایمنی حرکت کردند
[ترجمه گوگل]آنها به اتوبوس هایی که توسط صلیب سرخ ارائه می دادند وارد شدند و برای ایمنی حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به اتوبوس هایی که توسط صلیب سرخ ارائه می دادند وارد شدند و برای ایمنی حرکت می کردند
19. Crowds jammed the entrance to the stadium.
[ترجمه ترگمان]جمعیت در ورودی ورزشگاه جمع شدند
[ترجمه گوگل]مردم وارد ورود به ورزشگاه شدند
[ترجمه گوگل]مردم وارد ورود به ورزشگاه شدند
پیشنهاد کاربران
فشرده شده. .
بسته بندی شده
پر شده
گیر کرده
مختل شده
شلوغ شده
بسته بندی شده
پر شده
گیر کرده
مختل شده
شلوغ شده
گیرپاچ کرده
jammed
هَمریشه با " جَم" پارسی وَ اَرَبیده یِ آن : جَمع
جَمیده/ کَمیده/ خَمیده/ گَمیده/ غَمیده/ چَمیده شِکل هایِ گوناگون "دُور هَم گِرد" شُده اَند.
هَمریشه با " جَم" پارسی وَ اَرَبیده یِ آن : جَمع
جَمیده/ کَمیده/ خَمیده/ گَمیده/ غَمیده/ چَمیده شِکل هایِ گوناگون "دُور هَم گِرد" شُده اَند.
کلمات دیگر: