کلمه جو
صفحه اصلی

identity card

انگلیسی به انگلیسی

• document which serves to identify a person, card which verifies the identity of a person
an identity card is a card with a person's name, date of birth, and other information on it, which people in some countries have to carry in order to prove who they are.

جملات نمونه

1. She was fooled by his bogus identity card.
[ترجمه ترگمان]اون با کارت جعلی جعلی - ش گول خورد
[ترجمه گوگل]او توسط کارت هویت جعلی خود فریب خورده بود

2. New members will be issued with a temporary identity card.
[ترجمه ترگمان]اعضای جدید با یک کارت هویت موقتی صادر خواهند شد
[ترجمه گوگل]اعضای جدید با کارت شناسایی موقت صادر می شوند

3. Have you got your identity card handy?
[ترجمه ترگمان]کارت شناسایی your بدست آوردی؟
[ترجمه گوگل]آیا کارت شناسایی خود را دارید؟

4. He had lost his identity card and was being questioned by the police.
[ترجمه ترگمان]او کارت شناسایی خود را از دست داده بود و توسط پلیس مورد بازجویی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]او کارت شناسایی خود را از دست داده بود و توسط پلیس مورد سوال قرار گرفت

5. Every employee will carry an identity card at all times.
[ترجمه ترگمان]هر کارمند یک کارت شناسایی را در تمام زمان ها خواهد داشت
[ترجمه گوگل]هر کارمند کارت شناسایی را در هر زمان حمل می کند

6. The proposed national identity card system would help to tighten security against fraud.
[ترجمه ترگمان]سیستم کارت هویت ملی پیشنهادی به افزایش امنیت در برابر تقلب کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سیستم کارت هویت ملی پیشنهاد شده به افزایش امنیت در برابر تقلب کمک می کند

7. Without exception, all employees must carry their identity card with them at all times.
[ترجمه ترگمان]بدون استثنا، همه کارکنان باید کارت شناسایی خود را همیشه با آن ها انجام دهند
[ترجمه گوگل]بدون استثنا، همه کارکنان باید کارت شناسایی خود را با آنها در همه زمان ها حمل کنند

8. He was handed back his identity card.
[ترجمه ترگمان]کارت شناسایی هویتش رو پس داده
[ترجمه گوگل]او کارت شناسایی خود را به دست آورد

9. Showing her his identity card went some way towards allaying her suspicions.
[ترجمه ترگمان]به او نشان می داد که کارت شناسایی او راهی برای از بین بردن سو ظن او است
[ترجمه گوگل]کارت شناسایی خود را نشان داد، به طریقی به سوء ظن او رفت

10. Everyone had to produce an identity card, including those actually in the internment camps!
[ترجمه ترگمان]همه باید یک کارت شناسایی، از جمله آن هایی که در بازداشتگاه های موقت بودند، تولید کنند!
[ترجمه گوگل]هر کس مجبور شد کارت شناسایی را تهیه کند، از جمله کسانی که واقعا در اردوهای بازداشت هستند!

11. It's just like the old national identity card argument.
[ترجمه ترگمان]این درست مانند بحث کارت هویت ملی قدیمی است
[ترجمه گوگل]این درست مثل استدلال کارت هویت ملی است

12. Hand back the identity card when you leave the building.
[ترجمه ترگمان]وقتی که ساختمون رو ترک کردی کارت شناسایی رو پس بده
[ترجمه گوگل]هنگام خروج از ساختمان کارت شناسایی را برگردانید

13. A small identity card is also issued to each member and this is worth the price of subscription alone.
[ترجمه ترگمان]یک کارت شناسایی کوچک نیز برای هر عضو صادر می شود و این به قیمت اشتراک به تنهایی ارزش دارد
[ترجمه گوگل]یک کارت شناسایی کوچک نیز برای هر عضو صادر می شود و این به تناسب هزینه اشتراک است

14. The criminal had a fake identity card.
[ترجمه ترگمان]مجرم یه کارت شناسایی جعلی داره
[ترجمه گوگل]این جنایتکار یک کارت شناسایی جعلی داشت

پیشنهاد کاربران

کارت شناسایی


کلمات دیگر: