کلمه جو
صفحه اصلی

jaundiced

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: afflicted with or as if with jaundice.
مشابه: sallow, yellow, yellowed, yellowish

- Her jaundiced complexion made the doctor suspect hepatitis.
[ترجمه ترگمان] چهره jaundiced باعث شد دکتر به هپاتیت سی مظنون بشه
[ترجمه گوگل] چهره زردرنگ او پزشک را متهم به هپاتیت کرده است

(2) تعریف: feeling or showing jealousy, anger, prejudice, or the like.
مترادف: biased, prejudiced
مشابه: angry, cynical, hostile, jealous, narrow-minded

- He had a jaundiced attitude toward the newcomers.
[ترجمه ترگمان] نسبت به تازه واردان رفتاری jaundiced داشت
[ترجمه گوگل] او نگرش زودهنگام نسبت به تازه واردین داشت

• affected by jaundice, yellowed as if from jaundice; biased, prejudiced, embittered
a jaundiced attitude or view is pessimistic and not at all enthusiastic; a literary word.

جملات نمونه

1. a jaundiced view of life
نگرش بد بینانه نسبت به زندگی

2. she looked at my paintings with a jaundiced eye
او با نگاه حاکی از بیزاری به نقاشی های من نظر افکند.

3. He seems to have/take a very jaundiced view of life.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او دیدگاه بسیار خوبی از زندگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد که یک دیدگاه بسیار زرد از زندگی داشته باشد

4. He has a very jaundiced view of the world.
[ترجمه ترگمان]او دیدگاه بسیار خوبی نسبت به جهان دارد
[ترجمه گوگل]او دارای یک تصویر بسیار زرد از جهان است

5. She viewed politics and politicians with a jaundiced eye .
[ترجمه ترگمان]او سیاست و سیاست مداران را با چشم jaundiced مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]او سیاست ها و سیاستمداران را با یک چشم زرد دید

6. He had a jaundiced view of life.
[ترجمه ترگمان] اون یه دید jaundiced داشت
[ترجمه گوگل]او دیدگاه زردی از زندگی داشت

7. He has rather a jaundiced view of life.
[ترجمه ترگمان]او یک نمای کلی از زندگی دارد
[ترجمه گوگل]او به جای یک تصویر زردرنگ از زندگی است

8. The financial markets are taking a jaundiced view of the Government's motives.
[ترجمه ترگمان]بازارهای مالی دیدگاه jaundiced نسبت به انگیزه های دولت دارند
[ترجمه گوگل]بازارهای مالی از دیدگاه زردآلو از انگیزه های دولت برخوردار هستند

9. Of jaundiced varnish, wood-smoke, grease, candle-wax, cigarette smoke and fly-shit. I kid you not.
[ترجمه ترگمان]به رنگ زرد، دود، روغن شمع و سیگار و دود سیگار من بچه م - نه -
[ترجمه گوگل]از لاک زدن زردآلو، چوب دود، چربی، موم شمع، سیگار و سیگار کشیدن با تو شوخی ندارم

10. Even to the jaundiced eyes of veteran Washington reporters, this is mighty early to be planning a presidential campaign.
[ترجمه ترگمان]حتی با چشمان تیزبین خبرنگاران کهنه کار واشنگتن، این بسیار زود است که برنامه ریاست جمهوری را برنامه ریزی کنیم
[ترجمه گوگل]حتی به چشم های زخمی خبرنگاران جانباز واشنگتن، این زود است که بتوان برنامه ریزی یک انتخابات ریاست جمهوری را برنامه ریزی کرد

11. His yellow pallor gave him a jaundiced look; his beard was unbrushed, his cap askew.
[ترجمه ترگمان]رنگ پریدگی زرد رنگش به او یک نگاه زردی بخشیده بود، ریش او تازه گرفته بود، کلاهش کج شده بود
[ترجمه گوگل]زرد زرد او به او ظاهر زردی داد؛ ریش او بی رونده بود، کلاه خود را گرفت

12. The jaundiced eye sees not black and white but yellow and grey.
[ترجمه ترگمان]چشم jaundiced سیاه و سفید اما زرد و خاکستری نمی بیند
[ترجمه گوگل]چشم زردرنگ سیاه و سفید نمی بیند اما زرد و خاکستری است

13. In my sadly jaundiced view, experience comes very expensive.
[ترجمه ترگمان]در نظر من، تجربه بسیار گران است
[ترجمه گوگل]در نظر متاسفانه زردآلو، تجربه بسیار گران است

14. This may seem a jaundiced view, but the evidence is disturbing.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است یک دیدگاه jaundiced به نظر برسد، اما شواهد نگران کننده است
[ترجمه گوگل]این ممکن است یک دیدگاه زردرنگ به نظر برسد، اما شواهد نگرانکننده است

پیشنهاد کاربران

غرض آلود، غرض ورزانه، بدبینانه، پررشک، رشک آمیز، رشک ورزانه، حسدآلود


کلمات دیگر: