کلمه جو
صفحه اصلی

idiomatically


بشکل اصطلاح یا عبارت ویژه

انگلیسی به فارسی

اصطلاحا


انگلیسی به انگلیسی

• in an idiomatic manner

جملات نمونه

1. All three works on this disc are idiomatically performed and decently, if rather drily, recorded.
[ترجمه ترگمان]هر سه اثر روی این دیسک، اگر نسبتا با حالت خشک ثبت شده باشند، به نحو شایسته ای انجام و به نحو شایسته ای انجام می شوند
[ترجمه گوگل]هر سه آثاری که روی این دیسک نصب شده اند، به طور نامتقارن اجرا می شوند و به راحتی می توانند ثبت شوند

2. Idiomatically speaking, something can be both cool and hot and be equally desirable.
[ترجمه ترگمان]Idiomatically صحبت می کند، چیزی می تواند هم سرد و هم گرم باشد و هم به همان اندازه مطلوب باشد
[ترجمه گوگل]چیزی که به طور نامحسوسی بیان می شود، چیزی می تواند سرد و گرم باشد و به همان اندازه مطلوب باشد

3. She replied with the Arabic word that, idiomatically translated, means "Let's go. "
[ترجمه ترگمان]وی با کلمه عربی که ترجمه شده است، پاسخ داد: \" بیا برویم \"
[ترجمه گوگل]او با کلمه عربی پاسخ داد که به اصطلاح ترجمه شده است، به معنی «بیایید '

4. He expressed himself idiomatically.
[ترجمه ترگمان] اون خودش رو تبدیل به \"idiomatically\" کرد
[ترجمه گوگل]او خود را به روشنی بیان کرد

5. The ubiquitous mouse input device is not metaphoric of anything, but rather is learned idiomatically.
[ترجمه ترگمان]دستگاه ورودی موشی در همه جا حاضر به هیچ چیز نمی رسد، بلکه به جای آن idiomatically آموخته می شود
[ترجمه گوگل]دستگاه ورودی ماوس همه جا غالبا استعاره ای از چیزی نیست، بلکه به طور غیر عادی آموخته می شود

6. Try a small project, twice. Try it once in your home base technology and then once, as idiomatically as possible, in a competing technology.
[ترجمه ترگمان]یک پروژه کوچک را دو بار امتحان کنید آن را یک بار در تکنولوژی پایه خانه خود امتحان کنید و سپس یکبار، تا جایی که امکان دارد، در یک تکنولوژی رقیب
[ترجمه گوگل]یک پروژه کوچک را دو بار امتحان کنید یک بار آن را در تکنولوژی پایه خود و سپس یکبار به همان اندازه که ممکن است در یک تکنولوژی رقابتی، آن را امتحان کنید

7. It referred to a performance in which one person played all or most of the roles, idiomatically, it has come to describe an activity in which one person does almost everything'.
[ترجمه ترگمان]آن به عملکردی اشاره دارد که در آن یک فرد تمام یا بیشتر نقش ها را بازی می کند، idiomatically، آمده است تا فعالیتی را توصیف کند که در آن یک فرد تقریبا همه چیز را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این به کارایی اشاره کرد که در آن یک شخص تمام یا بیشتر نقشها را بازی کرد، به طور خاص، آن را برای توصیف یک فعالیت که در آن یک نفر تقریبا همه چیز را انجام می دهد

8. If we would like to talk concisely, clearly and idiomatically, we must remember as many of them as possible.
[ترجمه ترگمان]اگر دوست داشته باشیم به اختصار و idiomatically صحبت کنیم، باید هر چه بیشتر آن ها را به یاد داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اگر ما می خواهیم به طور خلاصه، به روشنی و اصطلاحا صحبت کنیم، باید بیشترین تعداد ممکن را به یاد داشته باشیم

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

10. What he said was a word for word translation from Chinese, but even if he had phrased his idea more idiomatically, you still would have misunderstood him.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او گفت یک کلمه ترجمه از چینی بود، اما حتی اگر او ایده خودش را بیشتر به زبان آورده بود، باز هم اشتباه می کردی
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت، یک کلمه برای ترجمه کلمه از چینی بود، اما حتی اگر او نظر خود را اصطلاحا تر را بیان کرده بود، هنوز هم او را نادرست می دانستید

11. The goal of English teaching is to broaden the students' knowledge in English, to offer them overall skills, and to improve their practical ability to use English idiomatically.
[ترجمه ترگمان]هدف آموزش انگلیسی افزایش دانش آموزان به زبان انگلیسی، ارائه مهارت های کلی به آن ها و بهبود توانایی عملی آن ها برای استفاده از idiomatically انگلیسی است
[ترجمه گوگل]هدف از آموزش انگلیسی این است که دانش دانش آموزان را به زبان انگلیسی گسترش دهد تا مهارت های کلی آنها را به دست آورد و توانایی عملی خود را برای استفاده از اصطلاحات انگلیسی بهبود بخشد

پیشنهاد کاربران

در اصطلاح


کلمات دیگر: