یانگلینگ، داد و بیداد کردن، جنجال کردن، غوغا کردن
jangling
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• jangly, having a metallic sound; making discordant sounds
جملات نمونه
1. he talked in a jangling voice
او با صدای خشن و ناموزونی حرف می زد.
2. The fire-alarm kept jangling .
[ترجمه ترگمان] صدای زنگ خطر از بین رفت
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در حال نگه داشتن است
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در حال نگه داشتن است
3. Behind that quietness his nerves are jangling, he's in a terrible state.
[ترجمه ترگمان]پشت این آرامش، اعصاب او jangling، در وضعی مخوف است
[ترجمه گوگل]در پشت این آرامش، اعصاب او در حال تکان دادن است، او در یک کشور وحشتناک است
[ترجمه گوگل]در پشت این آرامش، اعصاب او در حال تکان دادن است، او در یک کشور وحشتناک است
4. He kept on jangling the bell.
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت را به صدا در آورد
[ترجمه گوگل]او زنگ زد
[ترجمه گوگل]او زنگ زد
5. She considered, trying to ignore the jangling hangers, with their cold, quick touch.
[ترجمه ترگمان]سعی می کرد the را نادیده بگیرد، در حالی که سعی می کرد آن ها را نادیده بگیرد، با تماس سریع و سریع آن ها
[ترجمه گوگل]او در نظر داشت، در تلاش برای چشم پوشی از چوب لباسی jangling، با لمس سرما، سریع خود را
[ترجمه گوگل]او در نظر داشت، در تلاش برای چشم پوشی از چوب لباسی jangling، با لمس سرما، سریع خود را
6. Covered with paint and jangling jewellery, a real mess, she was.
[ترجمه ترگمان]جواهرات و جواهراتش را پر کرده بود، واقعا هم کثیف بود
[ترجمه گوگل]با رنگ و جواهرات jangling پوشش داده شد، یک ظرف غذا واقعی، او بود
[ترجمه گوگل]با رنگ و جواهرات jangling پوشش داده شد، یک ظرف غذا واقعی، او بود
7. Then suddenly she was wide awake, nerves jangling again, thoughts chaotic.
[ترجمه ترگمان]سپس ناگهان از خواب بیدار شد، اعصاب خرد شده بود، افکارش مغشوش بود
[ترجمه گوگل]سپس ناگهان او بیدار شد، اعصاب دوباره خم شد، افکار هرج و مرج
[ترجمه گوگل]سپس ناگهان او بیدار شد، اعصاب دوباره خم شد، افکار هرج و مرج
8. Yet in China, too, the present downturn jangling nerves.
[ترجمه ترگمان]با این حال در چین، رکود اقتصادی کنونی اعصاب را به هم می زد
[ترجمه گوگل]با این حال، در چین، رکود فعلی اعصاب وارونه است
[ترجمه گوگل]با این حال، در چین، رکود فعلی اعصاب وارونه است
9. Loud Jangling with PEOPLE and NOISE . Brooks is bagging groceries. Registers are humming, kids are shrieking.
[ترجمه ترگمان]صدای بلند با مردم و NOISE بروکس در حال حمل مواد غذایی است بچه ها دارند زمزمه می کنند، بچه ها جیغ می کشند
[ترجمه گوگل]جنجالی بلند با مردم و نویز بروکس بطری مواد غذایی است ثبت نام ها هم آویزان هستند، بچه ها تکان می خورند
[ترجمه گوگل]جنجالی بلند با مردم و نویز بروکس بطری مواد غذایی است ثبت نام ها هم آویزان هستند، بچه ها تکان می خورند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
11. I could hear the familiar jangling of the loose change he always carried.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای familiar را که همیشه همراه داشت بشنوم
[ترجمه گوگل]من می توانستم از سر و صدا آشنا از تغییر شل او همیشه حمل شنیدن
[ترجمه گوگل]من می توانستم از سر و صدا آشنا از تغییر شل او همیشه حمل شنیدن
12. I have to listen the familiar jangling of the loose alter he sll the time carried.
[ترجمه ترگمان]من باید به صدای familiar که در زمان حمل آن زمان می برد گوش بدهم
[ترجمه گوگل]من باید گوشه ای از تغییرات شلوغی که در آن زمان انجام می شد گوش کنم
[ترجمه گوگل]من باید گوشه ای از تغییرات شلوغی که در آن زمان انجام می شد گوش کنم
13. The firealarm kept on jangling.
[ترجمه ترگمان]The در جریان قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]آتش نشانی نگه داشته شد
[ترجمه گوگل]آتش نشانی نگه داشته شد
14. Roy was jangling some keys.
[ترجمه ترگمان] روی چندتا کلید داشت
[ترجمه گوگل]روی بعضی از کلید ها را می زد
[ترجمه گوگل]روی بعضی از کلید ها را می زد
15. The armed and thirsty outlaws were rising from their seats and moving towards her with jangling spurs and cap guns.
[ترجمه ترگمان]The و thirsty از جای برخاستند و با مهمیزهای پر طمطراق و مسلسل به سوی او حرکت کردند
[ترجمه گوگل]مجرمان مسلح و تشنه از صندلی هایشان برخاسته و به سمت او حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]مجرمان مسلح و تشنه از صندلی هایشان برخاسته و به سمت او حرکت می کنند
کلمات دیگر: