سیر شده ام، بسم شده، بیزارم
i have had enough
سیر شده ام، بسم شده، بیزارم
انگلیسی به انگلیسی
• that does it, that's enough already, i can't handle any more
پیشنهاد کاربران
خسته شدن از
I'v had enough of telling lies
از دروغ گفتن خسته شدم
( یعنی دیگه نمیخوام دروغ بگم )
I'v had enough of telling lies
از دروغ گفتن خسته شدم
( یعنی دیگه نمیخوام دروغ بگم )
من بسمه . .
I've had so enough of hearing lies
من بسمه از شنیدن دروغ
من به اندازه کافی دروغ شنیدم
I've had so enough of hearing lies
من بسمه از شنیدن دروغ
من به اندازه کافی دروغ شنیدم
دیگه تحملشو ندارم، تحملشو ندارم. . I've had enough of this, you fired دیگه تحمل این وضع رو ندارم، تو اخراجی!!
کلافه شدم، دیگه بسمه
دوسش ندارم
کلمات دیگر: