جان به در بردن، زنده ماندن، دوام آوردن
keep body and soul together
جان به در بردن، زنده ماندن، دوام آوردن
انگلیسی به انگلیسی
• remain sane and solvent, earn enough to feed and clothe oneself
جملات نمونه
1. His wages are barely enough to keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]حقوق او به اندازه کافی برای حفظ جسم و روح وجود ندارد
[ترجمه گوگل]دستمزد او به اندازه کافی به اندازه کافی برای حفظ جسم و روح با هم نیست
[ترجمه گوگل]دستمزد او به اندازه کافی به اندازه کافی برای حفظ جسم و روح با هم نیست
2. I hate my job, but I have to keep body and soul together somehow.
[ترجمه ترگمان]من از شغلم متنفرم اما باید یه جوری جسم و روحم رو سرپا نگه دارم
[ترجمه گوگل]من از کار من متنفر هستم، اما باید بدن و روح را با هم هماهنگ کنیم
[ترجمه گوگل]من از کار من متنفر هستم، اما باید بدن و روح را با هم هماهنگ کنیم
3. He scarcely has enough money to keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]به زحمت پول کافی برای حفظ جسم و جسم دارد
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی پول کافی برای حفظ بدن و روح با هم دارد
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی پول کافی برای حفظ بدن و روح با هم دارد
4. He could barely keep body and soul together let alone support his family.
[ترجمه ترگمان]او به سختی می توانست جسم و روحش را کنار هم نگه دارد، چه برسد به خانواده اش
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند بدن و روح را با هم متحد کند و تنها از خانواده اش حمایت کند
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند بدن و روح را با هم متحد کند و تنها از خانواده اش حمایت کند
5. What I earn industrially just can keep Body and soul together.
[ترجمه ترگمان]چیزی که من در صنعت به دست می آورم فقط می تواند بدن و روح را با هم حفظ کند
[ترجمه گوگل]چیزی که من به طور صنعتی به دست می آورم فقط می تواند بدن و روح را با هم حفظ کند
[ترجمه گوگل]چیزی که من به طور صنعتی به دست می آورم فقط می تواند بدن و روح را با هم حفظ کند
6. With this sum the family could hardly keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]با این مبلغ، خانواده به زحمت می توانستند جسم و جسم را با هم حفظ کنند
[ترجمه گوگل]با این مبلغ، خانواده به سختی می توانند بدن و روح را با هم هماهنگ کنند
[ترجمه گوگل]با این مبلغ، خانواده به سختی می توانند بدن و روح را با هم هماهنگ کنند
7. He workedand night, but could scarcely keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]شب به خیر گذشت، اما به سختی می توانست جسم و جسم را در کنار هم نگه دارد
[ترجمه گوگل]او شبها کار کرد، اما نتوانست بدن و روح را با هم هماهنگ کند
[ترجمه گوگل]او شبها کار کرد، اما نتوانست بدن و روح را با هم هماهنگ کند
8. Before liberation we hardly earned enough to keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]قبل از رهایی ما به زحمت به اندازه کافی درآمد داشتیم که جسم و روح را با هم حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از آزادی ما به اندازه کافی به اندازه کافی درآمد داشتیم تا جسم و روح را باهم حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از آزادی ما به اندازه کافی به اندازه کافی درآمد داشتیم تا جسم و روح را باهم حفظ کنیم
9. Struggling peasants they'd be for the most part, trying to keep body and soul together in difficult times.
[ترجمه ترگمان]در تلاش برای حفظ جسم و روح در زمان های سخت تلاش می کردند
[ترجمه گوگل]دهقانانی که در حال مبارزه هستند بیشتر از این تلاش می کنند تا بدن و روح را در زمان های سخت نگه دارند
[ترجمه گوگل]دهقانانی که در حال مبارزه هستند بیشتر از این تلاش می کنند تا بدن و روح را در زمان های سخت نگه دارند
10. " Without the darkies, it will be all we can do to keep body and soul together.
[ترجمه ترگمان]\" بدون سیاهان، تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که بدن و روح را با هم حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]'بدون تاریکی، همه ما می توانیم برای حفظ بدن و روح با هم باشیم
[ترجمه گوگل]'بدون تاریکی، همه ما می توانیم برای حفظ بدن و روح با هم باشیم
کلمات دیگر: