کلمه جو
صفحه اصلی

identify with

انگلیسی به انگلیسی

• relate to, understand another by putting oneself psychologically in their place, empathize with

جملات نمونه

1. The writer clearly intends his readers to identify with the main character.
[ترجمه رضا شمس] نویسنده به وضوح قصد دارد که خوانندگان با شخصیت اصلی همزادپنداری کنند.
[ترجمه ترگمان]نویسنده به وضوح قصد دارد خوانندگان خود را با شخصیت اصلی شناسایی کند
[ترجمه گوگل]نویسنده به وضوح قصد دارد خوانندگان خود را با شخصیت اصلی شناسایی کند

2. I can't identify with men like him.
[ترجمه احمد حجتی] من نمیتونم مثل او با انها همدردی ( همزاد پنداری ) کنم.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم افرادی مثل او را شناسایی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با مردان مثل او شناسایی کنم

3. I believe that most readers will identify with the author.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که اکثر خوانندگان با نویسنده آشنا خواهند شد
[ترجمه گوگل]من معتقدم که بیشتر خوانندگان با نویسنده شناسایی خواهند شد

4. I didn't enjoy the book because I couldn't identify with any of the main characters.
[ترجمه ترگمان]من از کتاب لذت بردم چون نمی توانستم هیچکدام از شخصیت های اصلی را تشخیص دهم
[ترجمه گوگل]من از این کتاب لذت بردم زیرا نمی توانستم با هیچ یک از شخصیت های اصلی شناسایی کنم

5. Many women of normal weight feel unable to identify with the super-thin models in glossy magazines.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان از وزن عادی قادر به تشخیص مدل های بسیار نازک در مجلات براق نیستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان وزن طبیعی قادر به شناسایی مدل های فوق العاده نازک در مجلات براق نیستند

6. Voters identify with the young candidate.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان با این نامزد جوان شناسایی شدند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان با نامزد جوان شناسایی می شوند

7. Humans can easily identify with the emotional expressions of chimpanzees.
[ترجمه ترگمان]انسان ها به راحتی می توانند با حالات عاطفی شامپانزه ها آشنا شوند
[ترجمه گوگل]انسان ها به راحتی می توانند با عبارات احساسی شامپانزه ها آشنا شوند

8. I identify with the well-meaning compassion.
[ترجمه ترگمان]من با دلسوزی به معنای خوب شناسایی می کنم
[ترجمه گوگل]من با شفقت معنی می شناسم

9. But not one I can readily identify with.
[ترجمه ترگمان]اما من نمی توانم به آسانی با آن آشنا شوم
[ترجمه گوگل]اما هیچکس نمیتواند با آن آشنا باشد

10. He must identify with the victim such that his brutality hits him full force.
[ترجمه ترگمان]او باید با قربانی روبرو شود که خشونت او به او نیرو و نیرو می دهد
[ترجمه گوگل]او باید با قربانی شناسایی کند تا خشونت او به او قدرت کامل برساند

11. Which of the characters do you most identify with?
[ترجمه ترگمان]شما کدام یک از شخصیت ها را می شناسید؟
[ترجمه گوگل]کدامیک از کاراکترهای شما بیشتر شناسایی می شوند؟

12. As they get older and identify with you, they will want to copy your style of behaviour.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها مسن تر می شوند و با شما آشنا می شوند، آن ها می خواهند سبک رفتار شما را تقلید کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها بزرگتر می شوند و با شما شناسایی می شوند، آنها می خواهند سبک رفتار شما را کپی کنند

13. We can all identify with these people in their desire for freedom and independence.
[ترجمه ترگمان]همه ما می توانیم با این افراد در آرزوی آزادی و استقلال شناسایی کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم همه را با این افراد در خواست خود برای آزادی و استقلال شناسایی کنیم

14. The first Christians would identify with this contemporary struggle: the New Testament is peppered with allusions to battle.
[ترجمه ترگمان]اولین مسیحی با این مبارزه معاصر آشنا خواهند شد: عهد جدید مملو از اشاراتی به جنگ است
[ترجمه گوگل]اولین مسیحیان با این مبارزه معاصر، شناسایی می کنند: عهد جدید با اشاره به نبرد می افزاید

پیشنهاد کاربران

احساس همسانی کردن، احساس شباهت کردن

همزادپنداری کردن

یکی دونستن

همانند پنداشتن، یکی پنداشتن، همسان کردن، همانند کردن، برابر دانستن

همدردی کردن با

در ریاضیات: یکی دانستن با، همسان دانستن با

همذات پنداری کردن
[این واژه ریشه در اندیشۀ زیگموند فروید دارد و به معنای آن است که �خود� ( Ego ) می‏ کوشد تا اشیاء یا رویدادهای درون محیط را با خواسته ها یا آرزوهای �نهاد� ( id ) همخوان نماید. ]

همزاد پنداری کردن
همدردی کردن

هم ذات پنداری ( نه همزاد پنداری! / ذات = هویت )
هم هویت شدن
هم دلی کردن

احساس نزدیکی یا وابستگی کردن


کلمات دیگر: