ازروی گیجی
giddily
ازروی گیجی
انگلیسی به فارسی
giddily
انگلیسی به انگلیسی
• dizzily, woozily, lightheadedly; frivolously, in a flight manner
جملات نمونه
1. His senses were swimming giddily out of control.
[ترجمه ترگمان]حواس او از کنترل خارج شده بود
[ترجمه گوگل]حواس او به طور غریزی شنا می کرد
[ترجمه گوگل]حواس او به طور غریزی شنا می کرد
2. She swayed giddily across the dance floor.
[ترجمه ترگمان]او به راحتی روی کف سالن رقص تاب می خورد
[ترجمه گوگل]او در سراسر طبقه رقص گیدنز گول خورد
[ترجمه گوگل]او در سراسر طبقه رقص گیدنز گول خورد
3. Gloriously romantic yet giddily hilarious, this movie gives you a ruefully knowing smile as it sides with the wise heart.
[ترجمه ترگمان]این فیلم با این حال در حال giddily خیلی بامزه است، این فیلم لبخند بی رمقی به تو می زند که با آن قلب خردمند لبخند می زند
[ترجمه گوگل]این فیلم به طرز شگفت انگیزی عاشقانه و در عین حال خنده دار، این فیلم به شما می دهد یک لبخند ناخوشایند دانا به عنوان طرف مقابل با قلب عاقل
[ترجمه گوگل]این فیلم به طرز شگفت انگیزی عاشقانه و در عین حال خنده دار، این فیلم به شما می دهد یک لبخند ناخوشایند دانا به عنوان طرف مقابل با قلب عاقل
4. Under the moon's influence his mind had flown giddily on, like a witch straddling a broomstick.
[ترجمه ترگمان]ذهن او به صورت giddily پرواز کرده بود، درست مثل ساحره ای که روی دسته جارو نشسته باشد
[ترجمه گوگل]تحت نفوذ ماه، ذهن خود را مانند یک جادوگر متشکل از جاروبرقی جادویی پرواز کرد
[ترجمه گوگل]تحت نفوذ ماه، ذهن خود را مانند یک جادوگر متشکل از جاروبرقی جادویی پرواز کرد
5. He reeled giddily across the room.
[ترجمه ترگمان]تل و تل و تل و تل و خوران از آن سوی اتاق به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او در سراسر اتاق گیدلی را باز کرد
[ترجمه گوگل]او در سراسر اتاق گیدلی را باز کرد
6. His mind veered away, careened back giddily to the rock on which he was sitting.
[ترجمه ترگمان]ذهنش تغییر کرده بود و به giddily که روی آن نشسته بود باز مانده بود
[ترجمه گوگل]ذهنش دور افتاده بود، به زردی به سنگی که در آن نشسته بود مراقب بود
[ترجمه گوگل]ذهنش دور افتاده بود، به زردی به سنگی که در آن نشسته بود مراقب بود
7. But when it's as exciting and giddily joyful as Super Mario Galaxy was, it's a little hard not to get overexcited anyway.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی که به اندازه سوپر ماریو هیجان انگیز و شاد کننده است، به هر حال به قدری سخت است که به هر حال هیجان زده نشوید
[ترجمه گوگل]اما وقتی که آن را به عنوان سوپر ماریو کهکشان هیجان انگیز و giddily شاد بود، آن را به سختی به بیش از حد بیش از حد تحریک به هر حال
[ترجمه گوگل]اما وقتی که آن را به عنوان سوپر ماریو کهکشان هیجان انگیز و giddily شاد بود، آن را به سختی به بیش از حد بیش از حد تحریک به هر حال
8. Sitting to stand up suddenly to giddily. How to a responsibility?
[ترجمه ترگمان]نشستن و ایستادن، ناگهان به صورت giddily مسئولیت رو به عهده بگیرم؟
[ترجمه گوگل]نشستن به طور ناگهانی ایستاده به giddily چگونه به مسئولیت؟
[ترجمه گوگل]نشستن به طور ناگهانی ایستاده به giddily چگونه به مسئولیت؟
9. Behind her closed lids, a kaleidoscope of flashing colours whirled giddily.
[ترجمه ترگمان]پشت پلک های بسته اش یک kaleidoscope رنگارنگ به صورت giddily می چرخید
[ترجمه گوگل]در پشت کانال های بسته او، یک کالیسوسکوپ از رنگ های فلاش زده گیدی
[ترجمه گوگل]در پشت کانال های بسته او، یک کالیسوسکوپ از رنگ های فلاش زده گیدی
کلمات دیگر: