(آمریکا - عامیانه) وسایل اغفال یا تقلب، حقه بازی، استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری (gimmickery هم می نویسند)
gimmickry
(آمریکا - عامیانه) وسایل اغفال یا تقلب، حقه بازی، استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری (gimmickery هم می نویسند)
انگلیسی به فارسی
(آمریکا - عامیانه) وسایل اغفال یا تقلب، حقه بازی، استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری (gimmickery هم مینویسند)
گمشده
انگلیسی به انگلیسی
• use of tricks in advertising; use of gimmicks
gimmickry is actions or objects that are not necessary or important but whose main purpose is to attract interest or publicity.
gimmickry is actions or objects that are not necessary or important but whose main purpose is to attract interest or publicity.
جملات نمونه
1. There is too much advertising gimmickry.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]گیم پلی تبلیغاتی بیش از حد وجود دارد
[ترجمه گوگل]گیم پلی تبلیغاتی بیش از حد وجود دارد
2. Privatisation and gimmickry are not the answer to improving Britain's rail service.
[ترجمه ترگمان]خصوصی سازی و خصوصی سازی، پاسخی برای بهبود خدمات راه آهن بریتانیا نیستند
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی و حیله گران پاسخ به بهبود خدمات راه آهن بریتانیا نیستند
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی و حیله گران پاسخ به بهبود خدمات راه آهن بریتانیا نیستند
3. There is no superfluous gadgetry or foldaway, stowaway gimmickry.
[ترجمه ترگمان] هیچ \"gadgetry\" یا \"foldaway\"، \"gimmickry stowaway\" وجود نداره
[ترجمه گوگل]هیچ وسیله نقلیه اضافی یا فلاپی، جادوگری بدون سرنشین وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ وسیله نقلیه اضافی یا فلاپی، جادوگری بدون سرنشین وجود ندارد
4. Democrats dismissed the moves as political gimmickry, and Sen.
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها این جنبش را به عنوان gimmickry سیاسی و سناتور رد کردند
[ترجمه گوگل]دموکرات ها این حرکت را به عنوان گمراهی سیاسی رد کرد و سناتور
[ترجمه گوگل]دموکرات ها این حرکت را به عنوان گمراهی سیاسی رد کرد و سناتور
5. Leaving gimmickry aside, the wired world does erase time barriers. This achievement relies on an ever progressing ability to measure time more precisely.
[ترجمه ترگمان]پس از کنار گذاشتن gimmickry، جهان سیم کشی موانع زمانی را محو می کند این دستاورد به توانایی در حال پیشرفت برای اندازه گیری دقیق تر زمان متکی است
[ترجمه گوگل]به جای ترک اعتیاد، دنیای سیمی، موانع زمان را پاک می کند این دستاورد به توانایی در حال پیشرفت برای اندازه گیری زمان دقیق تر متکی است
[ترجمه گوگل]به جای ترک اعتیاد، دنیای سیمی، موانع زمان را پاک می کند این دستاورد به توانایی در حال پیشرفت برای اندازه گیری زمان دقیق تر متکی است
6. There's not a lot of gimmickry to it, and there's not a lot of artifice, it's just the simple description of things, which is so mysterious and fabulous.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک توصیف ساده است، این فقط یک توصیف ساده است، که خیلی مرموز و شگفت انگیز است
[ترجمه گوگل]در اینجا هیچ اتفاقی برای آن نمیافتد و بسیاری از کارهای عجیب و غریب وجود ندارد، فقط توضیح سادهای از چیزهایی است که خیلی مرموز و افسانه است
[ترجمه گوگل]در اینجا هیچ اتفاقی برای آن نمیافتد و بسیاری از کارهای عجیب و غریب وجود ندارد، فقط توضیح سادهای از چیزهایی است که خیلی مرموز و افسانه است
7. Apple's engineering ingenuity shows itself most plainly as consumer gimmickry with hidden practicality.
[ترجمه ترگمان]مهارت مهندسی اپل به وضوح خود را به عنوان gimmickry مصرف کننده با کاربردی پنهان نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خلاقیت مهندسی اپل به وضوح به عنوان گیم پلی مصرف کننده با عملیات پنهان نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]خلاقیت مهندسی اپل به وضوح به عنوان گیم پلی مصرف کننده با عملیات پنهان نشان داده می شود
8. Time to start working from the text, making from this trash and gimmickry of sex my aesthetic: a hip first, a breast, a slow shadow strip out of clothes that bushelled me asleep.
[ترجمه ترگمان]وقت آن است که از متن شروع به کار کنم، از این آشغال ها و gimmickry سکس من لذت ببرم: یک ران، یک سینه، یک سایه آهسته از لباس هایی که مرا به خواب می برد
[ترجمه گوگل]زمان شروع کار از متن، ساختن از این سطل زباله و جنون از جنس زیبایی شناسی من: اولین لقمه، سینه، نوار سایه ای آهسته از لباس هایی که من خوابیدم
[ترجمه گوگل]زمان شروع کار از متن، ساختن از این سطل زباله و جنون از جنس زیبایی شناسی من: اولین لقمه، سینه، نوار سایه ای آهسته از لباس هایی که من خوابیدم
9. The band make lean, controlled music, free of obvious gimmickry and, writing about them, it's tough to stay away from talk of minimalism, of craft, of "tightness".
[ترجمه ترگمان]این گروه موسیقی ناب، کنترل شده، عاری از gimmickry واضح را ایجاد می کند، و در مورد آن ها می نویسد، دور ماندن از صحبت درباره مینیمالیسم، هنر، و \"تنگی\" دشوار است
[ترجمه گوگل]این گروه لاغر، موزیک کنترل شده، بدون تکان دادن واضح و نوشتن در مورد آنها دشوار است که از صحبت کردن در مورد مینیمالیسم، هنر و هنر، 'تنگی' دور بماند
[ترجمه گوگل]این گروه لاغر، موزیک کنترل شده، بدون تکان دادن واضح و نوشتن در مورد آنها دشوار است که از صحبت کردن در مورد مینیمالیسم، هنر و هنر، 'تنگی' دور بماند
10. Status Offline Apple's engineering ingenuity shows itself most plainly as consumer gimmickry with hidden practicality.
[ترجمه ترگمان]وضعیت، مهارت مهندسی (اپل)به وضوح خود را به عنوان gimmickry مصرف کننده با کاربردی پنهان نشان می دهد
[ترجمه گوگل]وضعیت آفلاین اختراع مهندسی اپل به وضوح به عنوان گیمرهای مصرفی با عملیات پنهان نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]وضعیت آفلاین اختراع مهندسی اپل به وضوح به عنوان گیمرهای مصرفی با عملیات پنهان نشان داده می شود
کلمات دیگر: