در همدردی با، در همدلی با، برای ابراز همدردی با
in sympathy with
در همدردی با، در همدلی با، برای ابراز همدردی با
انگلیسی به انگلیسی
• out of compassion for, out of concern for, in commiseration with
جملات نمونه
1. The railway workers came out in sympathy with the miners.
[ترجمه ترگمان]کارگران راه آهن برای همدردی با معدنچیان بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]کارگران راه آهن همدردی با معدنچیان داشتند
[ترجمه گوگل]کارگران راه آهن همدردی با معدنچیان داشتند
2. Willard is in sympathy with many Green Party issues.
[ترجمه ترگمان]Willard با بسیاری از مسایل حزب سبز همدردی می کند
[ترجمه گوگل]ویلارد با بسیاری از مسائل حزب سبز همدردی دارد
[ترجمه گوگل]ویلارد با بسیاری از مسائل حزب سبز همدردی دارد
3. I'm sure she will be in sympathy with your proposal.
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که با پیشنهاد شما همدردی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او با پیشنهاد شما همدردی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او با پیشنهاد شما همدردی خواهد داشت
4. The railway workers have come out in sympathy with the miners.
[ترجمه ترگمان]کارگران راه آهن نسبت به معدنچیان ابراز همدردی کرده اند
[ترجمه گوگل]کارگران راه آهن همدردی با معدنچیان دارند
[ترجمه گوگل]کارگران راه آهن همدردی با معدنچیان دارند
5. Share prices slipped in sympathy with the German market.
[ترجمه ترگمان]قیمت های سهام در همدردی با بازار آلمان کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]قیمت سهام با همکاری بازار آلمان همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]قیمت سهام با همکاری بازار آلمان همخوانی دارد
6. The seamen went on strike in sympathy with the dockers.
[ترجمه ترگمان]دریانوردان با همدردی با the به اعتصاب پرداختند
[ترجمه گوگل]دریانوردان همدردی با هواپیماهای بدون سرنشین را بر عهده گرفتند
[ترجمه گوگل]دریانوردان همدردی با هواپیماهای بدون سرنشین را بر عهده گرفتند
7. Nurses came out on strike in sympathy with the doctors.
[ترجمه ترگمان]پرستاران در همدردی با پزشکان از اتاق بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]پرستاران همدردی با پزشکان اعتصاب کردند
[ترجمه گوگل]پرستاران همدردی با پزشکان اعتصاب کردند
8. Nor was he in sympathy with some trends in Liberal affairs.
[ترجمه ترگمان]همچنین با گرایش ها لیبرال موافق نبود
[ترجمه گوگل]او همسو با برخی از روند امور لیبرال نبود
[ترجمه گوگل]او همسو با برخی از روند امور لیبرال نبود
9. Such omission is completely in sympathy with the trend in physical geography for nearly a century after Man and Nature.
[ترجمه ترگمان]چنین omission به طور کامل در همدردی با گرایش در جغرافیای فیزیکی برای تقریبا یک قرن بعد از انسان و طبیعت است
[ترجمه گوگل]چنین بی عدالتی به طور تقریبا همدردی با روند جغرافیای فیزیکی تقریبا یک قرن پس از انسان و طبیعت است
[ترجمه گوگل]چنین بی عدالتی به طور تقریبا همدردی با روند جغرافیای فیزیکی تقریبا یک قرن پس از انسان و طبیعت است
10. Being in sympathy with the underdog he would be classed as a radical progressive.
[ترجمه ترگمان]در همدلی با بازنده بازنده، او به عنوان یک پیشرو رادیکال شناخته می شد
[ترجمه گوگل]با همدستی با ناکامی او، به عنوان یک پیشرونده رادیکال طبقه بندی خواهد شد
[ترجمه گوگل]با همدستی با ناکامی او، به عنوان یک پیشرونده رادیکال طبقه بندی خواهد شد
11. It vibrates in sympathy with music played in the next room.
[ترجمه ترگمان]در اتاق مجاور با موسیقی می نوازد
[ترجمه گوگل]آن را با همکاری با موسیقی پخش شده در اتاق بعدی ارتعاش می کند
[ترجمه گوگل]آن را با همکاری با موسیقی پخش شده در اتاق بعدی ارتعاش می کند
12. And they would have a king again in sympathy with them.
[ترجمه ترگمان]و باز هم با آنان همدردی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]آنها همدردی با آنها یک پادشاه داشتند
[ترجمه گوگل]آنها همدردی با آنها یک پادشاه داشتند
13. One person ill be in sympathy with Coldilocks' difficulties in making her peace with being a girl; another will not.
[ترجمه ترگمان]یک نفر با مشکلات Coldilocks مواجه خواهد شد و او را با یک دختر آشتی می دهد، دیگری هم نخواهد بود
[ترجمه گوگل]یک فرد بیمار با مشکالت Coldilocks در ایجاد صلح او با دختر بودن همدردی می کند؛ دیگر نخواهد بود
[ترجمه گوگل]یک فرد بیمار با مشکالت Coldilocks در ایجاد صلح او با دختر بودن همدردی می کند؛ دیگر نخواهد بود
14. We are all in sympathy with your proposals.
[ترجمه ترگمان]همه ما با پیشنهادهای شما موافق هستیم
[ترجمه گوگل]ما همه با پیشنهادات شما همدردی داریم
[ترجمه گوگل]ما همه با پیشنهادات شما همدردی داریم
15. I think that she is in sympathy with their plight.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که او با وضع آن ها همدردی می کند
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که او با رنج آنها همدردی دارد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که او با رنج آنها همدردی دارد
کلمات دیگر: