کلمه جو
صفحه اصلی

fight shy of


دوری کردن (از شخص یا چیز)، احتراز کردن

انگلیسی به انگلیسی

• avoid, stay away from

جملات نمونه

1. You can't fight shy of your responsibility for your children.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با خجالت برای بچه هات مبارزه کنی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید از مسئولیت خود برای فرزندان خود خجالت بکشید

2. Many women fight shy of motherhood.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان با ترس از مادر شدن مبارزه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان با شرمندگی از مادر بودن مبارزه می کنند

3. Children often fight shy of dentists.
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب خجالتی هستند
[ترجمه گوگل]کودکان اغلب با دجال دندانپزشکان مبارزه می کنند

4. Yet the 18 counties fight shy of the risk, but what are they frightened of?
[ترجمه ترگمان]با این حال ۱۸ کشور با ترس از خطر مبارزه می کنند، اما آن ها از چه چیزی می ترسند؟
[ترجمه گوگل]با این حال، 18 ایالت با رعب و وحشت می جنگند، اما از آن می ترسند؟

5. We all fight shy of a visit to the dentist.
[ترجمه ترگمان]همه ما با خجالت از یک دیدار از دندان پزشکی مبارزه می کنیم
[ترجمه گوگل]همه ما با دوری از سفر به دندانپزشک مبارزه می کنیم

6. We are not going to fight shy of the challenge.
[ترجمه ترگمان]ما قصد مبارزه با این چالش را نداریم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم با دوری از چالش مبارزه کنیم

7. I have had to fight shy of invitations that would exhaust time and spirits.
[ترجمه ترگمان]من مجبور بودم از کارت دعوت کنم که وقت و دل ودماغ درست و حسابی نداشته باشد
[ترجمه گوگل]من مجبور به مبارزه با خجالتی از دعوت نامه است که زمان و ارواح اگزوز

8. All the children fight shy of lessons.
[ترجمه ترگمان]همه بچه ها از درس دفاع می کنند
[ترجمه گوگل]همه بچه ها از درس های خجالت می کشند

9. We must not fight shy of hard work.
[ترجمه ترگمان]نباید از کار سخت خجالت بکشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید با خجالت سخت کار کنیم

10. Don't fight shy of me.
[ترجمه ترگمان]از من خجالت نکش
[ترجمه گوگل]با من خجالت نکش

11. In considering the right to live issue, there is a tendency to fight shy of the emotive word of murder.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن حق دسترسی به مساله زندگی، تمایل به مبارزه با ترس از کلمه قتل احساسی، وجود دارد
[ترجمه گوگل]در نظر گرفتن حق زندگی موضوع، تمایل به مبارزه با خجالتی از کلمه احساسی قتل وجود دارد

پیشنهاد کاربران

اجتناب کردن، دوری کردن

اجتناب/پرهیز/ دوری/احتراز کردن
to try to avoid something:
Before this course I'd always fought shy of technology.


کلمات دیگر: