• a country's manufactured goods are things such as cars which have been produced in that particular country's factories, especially products that can be sold overseas.
manufactured goods
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The country's trade in manufactured goods has expanded in the last ten years.
[ترجمه ترگمان]تجارت این کشور در کالاهای تولیدی در ده سال گذشته گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]تجارت کشور در کالاهای تولیدی در ده سال گذشته گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]تجارت کشور در کالاهای تولیدی در ده سال گذشته گسترش یافته است
2. The UK's deficit in manufactured goods fell slightly in the last three months.
[ترجمه ترگمان]کسری بودجه در انگلستان در سه ماه گذشته اندکی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]کسری بودجه انگلیس در کالاهای تولیدی در سه ماه گذشته کمی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]کسری بودجه انگلیس در کالاهای تولیدی در سه ماه گذشته کمی کاهش یافت
3. The report notes a rapid decline in manufactured goods.
[ترجمه ترگمان]این گزارش کاهش سریع کالاهای تولید شده را خاطرنشان می کند
[ترجمه گوگل]این گزارش کاهش سریع کالاهای تولیدی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این گزارش کاهش سریع کالاهای تولیدی را نشان می دهد
4. Consumer demand led to higher imports of manufactured goods.
[ترجمه ترگمان]تقاضای مصرف کننده به واردات بالاتر کالاهای تولیدی منجر شد
[ترجمه گوگل]تقاضای مصرف کننده منجر به واردات کالاهای تولیدی شد
[ترجمه گوگل]تقاضای مصرف کننده منجر به واردات کالاهای تولیدی شد
5. Replacement markets for many manufactured goods mean that consumers can postpone purchases more easily.
[ترجمه ترگمان]جایگزین کردن بازارهای جایگزین برای بسیاری از کالاهای تولید شده به این معنی است که مصرف کنندگان می توانند به راحتی خریدها را به تعویق بیاندازند
[ترجمه گوگل]بازارهای جایگزین برای بسیاری از کالاهای تولیدی به این معنی است که مصرف کنندگان می توانند به راحتی خرید را به تعویق اندازند
[ترجمه گوگل]بازارهای جایگزین برای بسیاری از کالاهای تولیدی به این معنی است که مصرف کنندگان می توانند به راحتی خرید را به تعویق اندازند
6. Britain's leading exporter of manufactured goods.
[ترجمه ترگمان]صادر کننده پیشرو بریتانیا از کالاهای ساخته شده
[ترجمه گوگل]بریتانیا صادر کننده اصلی کالاهای تولیدی است
[ترجمه گوگل]بریتانیا صادر کننده اصلی کالاهای تولیدی است
7. A trade deficit in manufactured goods, unthinkable until recent times, has become normal.
[ترجمه ترگمان]کسری تجاری در کالاهای تولید شده، که تا زمان اخیر قابل تصور نیست، طبیعی شده است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری در کالاهای تولیدی، که تا کنون غیر قابل تصور است، طبیعی شده است
[ترجمه گوگل]کسری تجاری در کالاهای تولیدی، که تا کنون غیر قابل تصور است، طبیعی شده است
8. Why, then, might the demand for manufactured goods have nevertheless increased?
[ترجمه ترگمان]پس چرا تقاضا برای کالاهای تولید شده افزایش یافته است؟
[ترجمه گوگل]چرا، پس ممکن است تقاضا برای کالاهای تولیدی با این حال افزایش یابد؟
[ترجمه گوگل]چرا، پس ممکن است تقاضا برای کالاهای تولیدی با این حال افزایش یابد؟
9. Briefly, they exported manufactured goods and capital, and they imported raw materials.
[ترجمه ترگمان]بطور خلاصه، آن ها کالاهای تولید شده و سرمایه را صادر کردند و مواد خام وارد کردند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کالاهای تولیدی و سرمایه خود را صادر کردند و مواد اولیه را وارد کردند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کالاهای تولیدی و سرمایه خود را صادر کردند و مواد اولیه را وارد کردند
10. Avoid savoury manufactured goods and crisps. 5 Eat a variety of foods including fresh ones.
[ترجمه ترگمان]از کالاهای savoury و چیپس سیب زمینی پرهیز کنید [ ۵ ] غذاهای مختلفی از جمله غذاهای تازه بخورید
[ترجمه گوگل]اجتناب از کالاهای تولید شده و خوشمزه 5 غذاهای مختلفی از جمله انواع تازه را بخورید
[ترجمه گوگل]اجتناب از کالاهای تولید شده و خوشمزه 5 غذاهای مختلفی از جمله انواع تازه را بخورید
11. We import foreign manufactured goods.
[ترجمه ترگمان]ما کالاهای تولیدی خارجی را وارد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما واردات کالاهای تولیدی خارجی را وارد میکنیم
[ترجمه گوگل]ما واردات کالاهای تولیدی خارجی را وارد میکنیم
12. Speed and reliability were important to dealers in manufactured goods who wanted to catch rising markets abreast with or ahead of their competitors.
[ترجمه ترگمان]سرعت و قابلیت اطمینان برای فروشندگان کالاهای تولید شده مهم بودند که می خواستند بازار را پیش یا جلوتر از رقبای خود بگیرند
[ترجمه گوگل]سرعت و قابلیت اطمینان برای نمایندگی مجاز در کالاهای تولیدی مهم بود که می خواستند بازار های رو به افزایش را با رقبای خود و یا پیش از آن روبرو کنند
[ترجمه گوگل]سرعت و قابلیت اطمینان برای نمایندگی مجاز در کالاهای تولیدی مهم بود که می خواستند بازار های رو به افزایش را با رقبای خود و یا پیش از آن روبرو کنند
13. Nevertheless imports of manufactured goods increased even faster.
[ترجمه ترگمان]با این حال، واردات کالاهای تولیدی حتی سریع تر افزایش یافت
[ترجمه گوگل]با این وجود واردات کالاهای تولیدی حتی سریعتر شد
[ترجمه گوگل]با این وجود واردات کالاهای تولیدی حتی سریعتر شد
14. Unlike most manufactured goods, however,[Sentence dictionary] the real price of most services has increased over the last few decades.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخلاف اکثر کالاهای تولید شده، قیمت واقعی بیشتر خدمات در چند دهه گذشته افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]با این حال، بر خلاف اکثر محصولات تولیدی، [Dictionary dictionary] قیمت واقعی بسیاری از خدمات در طول چند دهه گذشته افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]با این حال، بر خلاف اکثر محصولات تولیدی، [Dictionary dictionary] قیمت واقعی بسیاری از خدمات در طول چند دهه گذشته افزایش یافته است
15. Higher raw material costs have pushed up the price of many manufactured goods.
[ترجمه ترگمان]هزینه های بالاتر مواد خام، قیمت بسیاری از کالاهای تولید شده را بالا برده است
[ترجمه گوگل]هزینه های مواد خام بیشتر باعث افزایش قیمت کالاهای تولیدی شده است
[ترجمه گوگل]هزینه های مواد خام بیشتر باعث افزایش قیمت کالاهای تولیدی شده است
کلمات دیگر: