کلمه جو
صفحه اصلی

emmy


(امریکا) جایزه ی امی (که هر ساله به برنامه و هنرمندان تلویزیون می دهند)

انگلیسی به فارسی

(آمریکا) جایزه‌ی امی (که هرساله به برنامه و هنرمندان تلویزیون می‌دهند)


امی


انگلیسی به انگلیسی

• statuette which is given annually as an award for excellence and achievements within various areas of the television industry (in the usa); female first name

جملات نمونه

1. She won this year's Emmy for best screenplay for a mini-series.
[ترجمه ترگمان]او برای بهترین فیلمنامه برای یک سری کوچک جایزه امی را برد
[ترجمه گوگل]امی ام امی امسال برای بهترین فیلمنامه برای یک سری مینی انتخاب شد

2. Our dentist said that Emmy should wear a brace to improve her bite.
[ترجمه ترگمان]دندان پزشک ما گفت که امی باید یک گیره برای بهبود bite استفاده کند
[ترجمه گوگل]دندانپزشک ما گفت که امی باید یک بند انگشتی برای بهبود نیش خود استفاده کند

3. I got nominated for an Emmy last year.
[ترجمه ترگمان]من برای امی سال گذشته نامزد دریافت جایزه امی شدم
[ترجمه گوگل]من سال گذشته برای امی نامزد شدم

4. Woodard plays this conflicted character at an Emmy / CableACE level.
[ترجمه ترگمان]Woodard، این شخصیت متناقض را در سطح امی \/ CableACE بازی می کند
[ترجمه گوگل]Woodard این شخصیت متضاد را در سطح Emmy / CableACE نمایش می دهد

5. Franz won the Emmy as best actor in a drama series for the 1993-1994 season, not Caruso.
[ترجمه ترگمان]فرانز به عنوان بهترین بازیگر در مجموعه درام برای فصل ۱۹۹۳ - ۱۹۹۴ برنده جایزه امی شد
[ترجمه گوگل]فرانسیس امی را به عنوان بهترین بازیگر در یک سریال درام برای فصل 1993-1994 برنده شد، نه Caruso

6. The series has never won an Emmy, though it has been nominated repeatedly.
[ترجمه ترگمان]این سریال هرگز برنده جایزه امی نشده است، هر چند که این سریال بارها نامزد شده است
[ترجمه گوگل]این سری هرگز برنده امی نیست، هر چند که بارها و بارها نامزد شده است

7. Beijing yesterday morning, the 60 th Emmy Awards in Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]دیروز، پکن، ۶۰ جایزه امی را در لس آنجلس دریافت کرد
[ترجمه گوگل]صبح دیروز پکن، جایزه 60 ام امی در لس آنجلس

8. MC: Ladies and gentlemen CNN's noted journalist and Emmy Award winner, Larry King!
[ترجمه ترگمان]MC: خانم ها و آقایان، برنده جایزه امی، لری کینگ
[ترجمه گوگل]MC: خانم ها و آقایان روزنامه نگاری خبره CNN و برنده جایزه امی، لری کینگ!

9. The drama won an Emmy for Best Show.
[ترجمه ترگمان]این نمایش جایزه امی را برای بهترین نمایش به دست آورد
[ترجمه گوگل]این درام برنده امی برای بهترین نمایش است

10. Emmy Award winner TV and radio Broadcaster Mario Machado will be hosting Gibert Cup for the second consecutive year.
[ترجمه ترگمان]برنده جایزه امی Broadcaster ماریو Machado برای دومین سال پیاپی میزبان جام Gibert خواهد بود
[ترجمه گوگل]برنده جایزه امی، تلویزیون و رادیو Broadcaster Mario Machado میزبان جام Gibert برای دومین سال متوالی میزبانی خواهد شد

11. Wade's choreography exceeded the predictions and won an Emmy Award in 200
[ترجمه ترگمان]رقص وید از پیش بینی ها فراتر رفت و در سال ۲۰۰ موفق به کسب جایزه امی شد
[ترجمه گوگل]رقص واد در بیش از پیش بینی ها و جایزه امی در سال 200 به دست آمد

12. The Primetime Emmy nominations for best television drama series have been announced in Los Angeles by the Academy of Television Arts and Sciences.
[ترجمه ترگمان]نامزد دریافت جایزه امی در بهترین سریال تلویزیونی در لس آنجلس توسط آکادمی هنر و علوم تلویزیون اعلام شده است
[ترجمه گوگل]نامزد نخست امی برای بهترین سریال تلویزیونی در لس آنجلس توسط آکادمی هنر و علوم تلویزیونی اعلام شده است

13. I fear poor Emmy had not a well - regulated mind.
[ترجمه ترگمان]من از امی بیچاره می ترسم که ذهن خوب و منظم نداشته باشه
[ترجمه گوگل]من از ته دل ترسیدم ذهنیت خوب تنظیم نشده بود

14. Emmy:a statuette awarded annually by the academy of Television arts and Sciences for outstanDing achievement in television.
[ترجمه ترگمان]جایزه امی: یک جایزه سالانه توسط آکادمی هنر و علوم تلویزیون برای دستیابی به موفقیت در تلویزیون
[ترجمه گوگل]امی: مجسمه ای که هر ساله توسط آکادمی هنرهای معاصر و علوم برای دستیابی به موفقیت در تلویزیون اعطا می شود


کلمات دیگر: